سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
آنکه در پاسخ دادن شتاب کند، پاسخ را درنیابد . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: دوشنبه 103 آذر 5

عشق، دوست داشتن، دلبستگی، وابستگی عاطفی. این‌ها واژه‌های اند که زیاد می‌شنویم. هم‌چنان این‌ها  تجاربی اند که در دوره‌های مختلف زندگی از سر می‌گذرانیم، با شدت بیشتر یا کمتر. بصورت خلاصه، ما در باره‌ی عشق کنجکاویم. گاهی فکر می‌کنیم که راجع به آن زیاد می‌دانیم و گاه حس می‌کنیم که چیز زیادی نمی‌دانیم.

 ادبیات ما غنی از اشعار و داستان‌های مربوط به عشق و عاشقی و دلدادگی است. دیوان اشعار شعرای نامدار بدون استثنا مملو از اظهار عشق و دلدادگی و دلبری اند. دیوان شمس، حافظ، بیدل، تبریزی، سعدی، و تقریباً هر شاعر نامدار دیگری که به ذهن می‌آید چیزی درین باره سروده یا نوشته. حافظ می‌گوید:

من هماندم که وضو ساختم از چشمه‌ی عشق/ چهار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست 

 رابطه ما با عشق گاه توام با هیجان و ترس و گاه با تردید و شک و ناباوری همراه است. بعضی عمیقاً به آن باور دارند، بعضی هم به آن اعتنایی نمی‌کنند یا سعی می‌کنند خود را بی اعتنا نشان ‌دهند.

 آنچه واضح است این است که با تمام غنامندی‌ای که ادبیات و فرهنگ ما درین حوزه دارد، امروزه صحبت از عشق و دلبستگی یا تابو به نظر میرسد، یا آنرا فقط در دنیای نوجوانان تصویر می کنند، یا آنرا مساوی به عیاشی می پندارند، و یا برای فرار از توضیح و تبیین، می گویند این یک حس مقدس و آسمانی و فرشته-گونه است. ولی برعکس، این عشق به تعبیر آنها “آسمانی” می‌تواند “زمینی” باشد، “ساده” باشد، و حتی بی  تکلف باشد.

به راستی این چیزی که نامش را عشق گذاشته ایم، چیست؟ آنچه درینجا می خوانید شمه‌ای از تحقیقات و نظریاتی است که درین حوزه ارایه گردیده و پژوهش های بیشتری در جریان است تا این تجربه انسانی را در حوزه های متنوع فرهنگی/اجتماعی بهتر فهم و تبیین و تشریح کنند.

درینجا با چهار نظریه معروف که برای توضیح و توصیف دوست داشتن، عشق و دلبستگی عاطفی ارایه شده آشنا می شویم.

یکم- نظریه زیک رابین: دوست داشتن در مقابل عشق

این روانشناس عشق را متشکل از سه عنصر می‌داند:

-   دلبستگی: شرط محبت کردن و بودن با فردی دیگر.

-   محبت: ارزش گذاری نیازها و خوشی‌های دیگران به مثل نیازها و خوشی‌های خود.

-   تعلق: به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تمایلات خصوصی خود با فردی دیگر.

رابین در کنار مطرح ساختن دیدگاه فوق، دو پرسشنامه نیز برای اندازه گیری این متغیرها به وجود آورد. او در ابتدا در حدود 80 سوال برای بدست آوردن نگرشی که یک فرد در باره عشق دارد، طراحی کرد. این سوالات بر حسب این که منعکس کننده احساس دوست داشتن یا احساس عشق بودند، ترتیب شده بودند. این دو مجموعه سوال بین 198 محصل دوره لیسانس توزیع شد و تحلیل های آماری بر روی جوابها به عمل آمد. نتیجه به دست آمده به رابین اجازه داد تا 13 سوال برای “دوست داشتن” و 13 سوال برای “عشق” را که معیارهای قابل اطمینانی برای این دو متغیر بودند، تعیین کند.

مثالهای زیر، مشابه برخی از سوالاتی است که در “مقیاس دوست داشتن و عشق” رابین وجود دارند:

 اندازه گیری “دوست داشتن”

1-   من احساس میکنم که….آدم محکم و استواری است.   

2-   من به نظرات و عقاید….اطمینان دارم.

 اندازه گیری “عشق”

1-   در من در یک حس قوی انحصارگری نسبت به ….وجود دارد.

2-    خیلی دوست دارم که…با من محرمانه صحبت کند.

3-   من برای….تقریباً هر کاری خواهم کرد.

عشق یک مفهوم عینی نیست و بدین خاطر اندازه‌گیری آن دشوار است. “مقیاس دوست داشتن و عشق” رابین، روشی را برای اندازه‌گیری احساس پیچیده عشق پیشنهاد می‌کند.

دوم- نظریه الین هاتفیلد: عشق دلسوزانه در مقابل عشق شهوانی

به عقیده هاتفیلد، روانشناس، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی. عشق دلسوزانه، مشخصه اش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه، و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درک متقابل و احترام مشترک برای یکدیگر، رشد می‌یابد.

مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء میکند. اما عشق یک سویه به احساس یأس و نومیدی و افسردگی می‌انجامد. به باور هاتفیلد، عشق شهوانی، عشق گذرا است و معمولاً بین 6 تا 30 ماه بیشتر دوام نمی‌کند.

به گفته هاتفیلد، عشق شهوانی هنگامی که انتظارات فرهنگی مشوق عاشق شدن باشد، یا هنگامی که فرد با ایده های پیش‌پنداشته شما در مورد معشوق ایده آل مطابقت داشته باشد، و یا هنگامی که حضور فرد دیگری باعث افزایش تحریک فیزیولوجیک شما گردد (افزایش ضربان قلب، تنفس سطحی و سریع، گشاد شدن مردمک چشمها و غیره)، برانگیخته می‌شود.

سوم- نظریه جان لی: مدل رنگهای اصلی

 جان لی در کتاب خود به نام “رنگ های عشق” که در سال 1973 منتشر شد، انواع عشق را با رنگ‌های اصلی مقایسه کرده است. درست همان‌گونه که سه رنگ اصلی وجود دارد، جان لی سه سبک اصلی هم برای عشق قایل شده است. این سه سبک عبارتند از 1) عشق به یک فرد ایده آل، 2) عشق به عنوان یک بازی، و 3) عشق به عنوان دوستی.

جان لی در ادامه تشبیه خود می‌گوید که همان‌گونه که سه رنگ اصلی با یکدیگر ترکیب شده و رنگهای مکمل را به وجود می‌آورند، این سه سبک اصلی عشق نیز می‌توانند با یکدیگر ترکیب شده و 9 سبک متفاوت و ثانویه عشق را به وجود آورند. برای مثال، ترکیبی از سبکهای اول و دوم به عشق شیدایی یا عشق وسواسی می‌انجامد.

شش سبک عشق از دید جان لی

سه سبک اصلی  

1-   عشق به یک فرد ایده‌آل

2-   عشق به عنوان یک بازی

3-   عشق به عنوان دوستی

سه سبک ثانویه

1-   عشق شیدایی-وسواسی (ترکیب 1 و 2 اصلی)

 2-   عشق واقع‌گرایانه و عملی (ترکیب 2 و 3 اصلی)

3-   عشق فداکارانه (ترکیب 1 و 3 اصلی)

چارم- رابرت اشترنبرگ و نظریه مثلثی عشق

رابرت اشترنبرگ، روانشناس، نظریه مثلثی عشق را ارایه کرده است. او سه مولفه را برای عشق در نظر گرفته است: صمیمیت (رابطه نزدیک)، میل جنسی، و تعهد. ترکیبات مختلف از این سه مولفه به انواع مختلفی از عشق می‌انجامد. برای مثال، ترکیب صمیمیت (رابطه نزدیک) و تعهد به عشق دلسوزانه و ترکیب میل جنسی و رابطه نزدیک به عشق شهوانی می‌انجامد.

به گفته اشترنبرگ، رابطه ای که بر مبنای دو یا بیشتر از این عناصر بنا شده باشد، بادوامتر از عشقی است که تنها بر اساس یکی از این مولفه‌ها باشد. اشترنبرگ از واژه “عشق کامل” برای توصیف عشقی که از ترکیب هر سه مولفه، یعنی رابطه نزدیک، میل جنسی و تعهد به وجود آمده باشد، استفاده کرده است. به عقیده اشترنبرگ، هر چند این نوع عشق، قوی‌ترین و بادوام‌ترین نوع عشق است، ولی بسیار نادر میباشد.


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 91/3/31 و ساعت 8:49 صبح | نظرات دیگران()

ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزایِ دلِ ما می آید ؟
که زمین هر سال از خونِ پرستوها رنگین است …
ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست …
… ره چنان بسته که پرواز ِ نگه
در همین یک قدمی، می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست


 نوشته شده توسط مجید کمالو در یکشنبه 91/3/21 و ساعت 4:47 عصر | نظرات دیگران()

وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی

 

که بس دور است بین ما

که این سو پیرمردی با سپیدی های مو و هزاران بار مردن ، رنج بردن

 با خمی در قامت از این راه دشوار

که این سو دستها خشکیده ، دل مرده

به ظاهر خنده ای بر لب

و گاهی حرفهای پیچ در پیچ و هم پیچ

و گهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز

وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی

که بس دور است بین ما

که آن سو نازنینی غنچه ای شاداب و صدها آرزو بر دل

،دلی گهواره ی عشقی که چندی بیش نیست شاید

 و از بازیچه بودن ، سخت بیزار است

 وای بر من گر تو آن گم کرده ای باشی

که بس دور است بین ما

و عاشق گشتن و عاشق نمودن سخت دشوار است...


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 91/3/17 و ساعت 8:58 صبح | نظرات دیگران()

آیا شما هم از این بعضیها هستید

بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،

بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،

بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،

بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی،

بعضی‌ها زمین‌ها را از خدا مجانی می‌گیرند و به بندگان خدا گران می‌فروشند.

بعضی‌ها حمال کتابند،

بعضی‌ها بقال کتابند،

بعضی‌ها انباردارکتابند،

بعضی‌ها کلکسیونر کتابند

بعضی‌ها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان،

بعضی‌ها اصلا‏ قیمتی ندارند،

بعضی‌ها به درد آلبوم می‌خورند،

بعضی‌ها را باید قاب گرفت،

بعضی‌ها را باید بایگانی کرد،

بعضی‌ها را باید به آب انداخت،

بعضی‌ها هزار لایه دارند

بعضی‌ها ارزششان به حساب بانکی‌شان است،

بعضی‌ها همرنگ جماعت می‌شوند ولی همفکر جماعت نه،

بعضی‌ها را همیشه در بانک‌ها می‌بینی یا در بنگاه‌ها.

بعضی‌ها در حسرت پول همیشه مریضند،

بعضی‌ها برای حفظ پول همیشه بی‌خوابند،

بعضی‌ها برای دیدن پول همیشه می‌خوابند،

بعضی‌ها برای پول همه کاره می‌شوند.

بعضی‌ها نان نامشان را می‌خورند،

بعضی‌ها نان جوانیشان را میخورند،

بعضی‌ها نان موی سفیدشان را میخورند،

بعضی‌ها نان پدرانشان را میخورند،

بعضی‌ها نان خشک و خالی میخورند،

بعضی‌ها اصلا نان نمیخورند،

بعضی‌ها با گلها صحبت می‌کنند،

بعضی‌ها با ستاره‌ها رابطه دارند.

بعضی ها صدای آب را ترجمه می‌کنند.

بعضی ها صدای ملائک را می‌شنوند.

بعضی ها صدای دل خود را هم نمی‌شنوند.

بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمی‌دهند.

بعضی ها در تلاشند که بی‌تفاوت باشند.

بعضی ها فکر می‌کنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست.

بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست.

بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود می‌دانند.

بعضی ها فکر میکنند پول مغز می‌آورد و بی پولی بی مغزی.

بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می‌کشند.

بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می‌گیرند.

بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمی‌کشند.

بعضی ها یک درجه تند زندگی می‌کنند، بعضی‌ها یک درجه کند.

هیچکس بی‌درجه نیست.

بعضی ها حتی در تابستان هم سرما می‌خورند.

بعضی ها در تمام زندگی‌شان نقش بازی می‌کنند.

بعضی از آدمها فاصله پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ.

بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر،

بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی.

بعضی ها به پز میگویند پرستیژ

بعضی ها خیلی جورهای مختلف هستند.

شما چطور؟  شما که ازاین بعضی ها  نستید ؟؟؟


 نوشته شده توسط مجید کمالو در سه شنبه 91/3/9 و ساعت 3:45 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 73
بازدید دیروز: 53
مجموع بازدیدها: 245588
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه