کمالو مجید
بنام خدای مهربان
مهارتهای زندگی که توسط سازمان بهداشت جهانی توصیه شده که افراد آن را آموزش ببینند . در ضمن برای بعضی از دوستان
که بنا به شرایط شغلی می بایست برای حرفه های مختلف نیرو انتخاب کنند نیز توصیه می کنم مطلب زیر را به دقت بخوانند
1– مهارت های خودآگاهی
2 – مهارت همدلی
3 – مهارت روابط بین فردی
4 – مهارت ارتباط موثر
5 – مهارت مقابله با استرس
6 – مهارت مدیریت بر هیجان
7 – مهارت حل مسئله
8 – مهارت تصمیم گیری
9 – مهارت تفکر خلاق
10 – مهارت تفکر نقادانه
نکته:
مهارت با دانستن و علم متفاوت است. همانطور که یک نفر با خواندن کتاب شنا، فقط علم پیدا می کند ولی شنا کردن
یاد نمی گیرد، دانستن این مهارتها هم کافی نیست ، بلکه با تمرین و به کارگیری به مرور در زندگی روزانه، شاهد
نتایج رضایت بخش آن خواهیم بود.
معرفی مهارت های زندگی
1- مهارت خودآگاهی
مهارت خودآگاهی ، توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت خواسته هاست. نیازها، تمایلات و تصویر واقع بینانه از خود است تا
حقوق فردی، اجتماعی و مسؤولیت های خود را بهتر بشناسیماین مهارت موجب می شود که به سئوال مهم « من کیستم؟»
جواب دهیم.
2-مهارتهمدلی
همدلی یعنی این که فرد بتواند مسایل دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد درک کند و به آن ها
احترام بگذارد.این مهارت موجب می شود تا به دیگران توجه کرده و آن ها را دوست داشته باشیم و خود
نیز مورد توجه و دوست داشتن دیگران قرار بگیریم و با ایجاد روابط اجتماعی بهتر به هم نزدیکتر شویم.
3- مهارت روابط بین فردی
مهارتی است که موجب می شود ضمن تقویت روحیه ی مشارکت، اعتماد واقع بینانه و همکاری با دیگران
بتوانیم مرزهای روابط بین خود و کسانی که دوستشان داریم را تشخیص داده و در جهت ایجاد روابط
صمیمانه و دوستانه قدم برداریم و هر چه زودتر به دوستی های نامناسب و ناسالم خود خاتمه دهیم.
پیش از آن که مورد آسیب جدی قرار گیریم.
4- مهارت ارتباط مؤثر
کسب این مهارت به ما می آموزد برای درک موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان فعالانه گوش دهیم و چگونه
دیگران را از احساس و نیازهای خودآگاه نماییم تا ضمن به دست آوردن خواسته های خود طرف مقابل نیز
احساس رضایت نماید.
5- مهارت مقابله با استرس
در دنیای امروز ، همواره با تغیرات وسیع و پیچیده ای مواجهیم و هر تغییری با فشارهای روحی و روانی
(استرس)همراه است. میزان استرس اگر بیش از حد و طولانی باشد، برزندگی و عملکرد ما تأثیر منفی گذاشته
و مشکلات جدی و زیادی را برای ما به وجود خواهد آورد. فراگیری این مهارت به ما کمک می کند تا ضمن
شناسایی هیجان های خود و دیگران و تأثیر آن ها بر تفکرات و رفتارهایمان بتوانیم در مقابله با آن ها واکنش
مناسب را از خود بروز دهیم.
6- مهارت مدیریت بر هیجان
ما همواره با احساسات و هیجانات مختلفی مثل خشم، ترس، لذت، غم و ... روبرو هستیم که آنها بر تصمیم گیری
و نحوه زندگی و روابط ما با دیگران اثر می گذارد، شناسایی و کنترل این احساسات و هیجانات قسمتی از
مهارت مدیریت بر هیجان می باشد.بخش دوم مهارت مدیریت بر هیجان مربوط به شناخت و کنترل احساسات
و هیجانات دیگران است. در این مهارت ما متوجه عکس العمل احساسی و هیجانی دیگران شده و آنرا تحت
کنترل قرار می دهیم.
7- مهارت حل مسئله
ما هر روزه با مسایل فراوانی روبه رو هستیم که برخی ساده و برخی پیچیده اند. مهارت حل مسئله این توانایی
را به ما می دهد که با توجه به تجارب عملی و توانمندی های ذهنی خود بتوانیم در جهت حل مسئله یا مشکل قدم
برداشته و به نتیجه مطلوب دست یابیم.
8- مهارت تصمیم گیری
انسان در مسیر زندگی همواره نیازمند تصمیم گیری های مختلف است و موفقیت در زندگی در گرو تصمیم گیری
درست و به جای اوست.مهارت تصمیم گیری به ما کمک می کند تا با اطلاعات و آگاهی کافی با توجه به اهداف
واقع بینانه خود، از بینراه حل های مختلف بهترین راه حل را انتخاب کرده و به کار بگیریم و پذیرای پیامدهای
آن نیز باشیم.
9- مهارت تفکر خلاق
فکر کردن مهارتی است که از کودکی می اموزیم. مهارت تفکر خلاق، قدرت کشف و تولید اندیشه ی جدید را برای
ما فراهم می آورد.مهارت تفکر خلاق به ما کمک می کند درمواجهه با حوادث ناگوارچگونه احساسات منفی خود را
به احساسات مثبت تبدیل کنیم. تفکر خلاق نوع دیگر دیدن است در این تفکر هیچگاه مشکل یک عامل مزاحم به
حساب نمی آید بلکه یک فرصت برای کشف راه حل های نو و بدیع تلقی می شود تاکنون کسی به آن توجه نکرده است.
10- مهارت تفکر نقادانه
تفکر نقادانه نوعی دیگر از تفکراست. کسب این مهارت به ما می آموزد تا هرچیزی را به سادگی و دربست قبول
یا رد کنیم، ابتدا در مورد آن موضوع سؤال و استدلال کنیم، سپس بپذیریم یا رد کنیم. کسانی که از تفکر نقادانه
برخوردارند ، فریب دیگران را نمی خورند و به راحتی جذب گروهها و افراد و مواد مخدر نمی شوند، چرا که
همواره با سوال کردن به عاقبت کار می اندیشند و از همنوایی دوری می کنند. اینها کسانی هستند که این
ضرب المثل را نمی پذیرند که: خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو
هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن.
نیکبخت آن است که ازحال دیگران پند گیرد و بدبخت آن که از حال او پند گیرند.
مایوس مباش زیرا ممکن است آخرین کلیدی که درجیب داری، قفل را بگشاید.
شما می توانید گلی را زیر پای خود لگد مال کنید، اما محال است که بتوانید عطر آن را در فضا محو کنید.
نیک بخت ترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی .
کسی از دانش خود برخوردار می شود که به دانش خود عمل کند .
بیش از هر چیز نخست بدان که چه میخواهی.
وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد، فقط به سادگی بگو: همه اش تقصیر من بود.
آنکسی که از رنج زندگی بترسد، از ترس در رنج خواهد بود.
اگر می خواهی قدر پول را بدانی قرض کن ..
اقبال به سراغ کسی می رود که به کار عقیده دارد نه به اقبال .
وسعت دنیای هر کس به اندازه وسعت اندیشه اوست.
ترس گرچه خالق نیست اما میتواند از هیچ ؛ چیزی بیافریند .
ملیت حقیقی ما، بشریت است.
ما اغلب از فرداها قرض می کنیم، تا وام خویش را به دیروزها بپردازیم .
تنها چیزی که موفقیتهای ما را محدود میسازد، تفکریست که به ما میگوید نمیتوانی موفق شوی .
عشق رازی است مقدس. برای کسانی که عاشقند، عشق همیشه بی کلام می ماند، اما برای کسانی که عشق نمی ورزند، عشق شوخی بی رحمانه ای بیش نیست.
چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست میکند. اگر همه بغیر از ما نابینابودند، نه به خانه باشکوه نیاز بود و نه به لوازم عالی.
بحرانهای بزرگ، انسانهای بزرگ را به وجود می آورند .
عشق تنها آزادی در دنیاست، زیرا چنان روح را تعالی می بخشد که قوانین بشری و پدید های طبیعی مسیر آن را تغییر نمی دهند.
سریع فکر کنید ولی آهسته سخن بگوئید.
چهار چیز برگشت ناپذیرند: جمله خارج شده از دهان، تیر رها شده از کمان، زندگی گذشته و فرصت های از دست رفته.
کسی که به خاطر شما دروغ میگوید به شما نیز دروغ خواهد گفت .
خدمتی که به خود میکنیم در درونمان میمیرد ولی آنچه برای دیگران انجام میدهیم فنا ناپذیراست.
مشکلات فرصتهایی هستند در لباس کار و تلاش .
اعتماد به نفس همیشه حاصل درست عمل کردن نیست بلکه نتیجه نترسیدن از اشتباه است.
شکست فرصتی برای شروع مجدد و هوشمندانه تر است .
عادات بد، رختخواب گرم و راحتی هستند که خزیدن به درون آن آسان و خارج شدن از آن دشواراست.
در راه رسیدن به اوج با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم رو به رو خواهی شد.
ارزش هر چیزی را می توان با مقدار وقتی که حاضرید صرف آن کنید اندازه گیری کرد.
هیچکس از قلب شما به شما نزدیکتر و راستگوتر نیست بنابراین از کسانی که قلب پاک شما ایشانرا بخود نمی پذیرد اجتناب کنید .
زندگی کسالت بار نیست، کسالت در مردمی است که از پشت عینکهای تیره نگاه میکنند .
یک شمع میتواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آنکه چیزی از دست بدهد بمانند شادی که هیچگاه با تقسیم کردن کم نمیشود.
آنانکه گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند.
در نگاه کسانی که معنی پرواز را نمی فهمند هر چه اوج بگیری کوچکتر میشی .
برخی، بخاطر همرنگ شدن با جماعت، آنها را رنگ می کنند.
برای انسانها هیچ فقری بالاتر و سخت تر از تنهایی نیست.
یا راهی پیدا می کنم ، یا آن را پدید می آورم.
اگر لازم باشد چیزی را بیش از دوبار قرض بگیری، یکی برای خودت بخر.
امید عافیت و نیکوئی از آخرین و بهترین کامرانی های آدمی است .
عمر بهای سنگینی است که برای بلوغ پرداخت میشود .
عشق شخص به کشورش، چیز باشکوهی است، ولی چرا این عشق در مرز متوقف شود.
لیاقت، جوهر توانایی است.
مواظب باشید حقیقت را لابه لای آرزوهای خود گم نکنید.
موفق باشید...
حقیقت مسئله این است که هر کسی با یک دهان و تارهای صوتی می تواند با دیگران حرف بزند. می تواند اینقدر حرف بزند که به کلی خسته و درمانده شود. درمورد همه چیز می تواند حرف بزند. می تواند ادعا کند که بهترین است، می تواند تهدید کند یا حتی فحش و بد و بیراه نثار کند؛ می تواند دروغ بگوید، راست بگوید، فریب بدهد یا قصه هایی را از خود ببافد که حقیقت نداشته است، مگر اینکه بتواند حرف هایش را با عمل ثابت کند.
بیشتر آدم ها خیلی حرف می زنند. نظرشان را در مورد همه چیز ابراز می کنند، چه از آنها خواسته باشند چه نخواسته باشند. آنها به جای اینکه با اعمال و کارهایشان زندگی کنند، با حرف زندگی می کنند.
حتماً تابه حال با افراد خالی بندی برخورد داشته اید که گوشه ای نشسته و از خاطرات خود شروع به صحبت می کند. با توجه به حرف هایش شما تصور خواهید کرد که او یک قهرمان، یک ورزشکار یا آدم مهمی است، تا اینکه در آخر کار وقتی.......
جریان چیست؟ بله، این فرد واقعیت خود را دوست ندارد، به همین دلیل تصویر یک قهرمان را برای خود می سازد تا همه قبولش کنند و اینگونه خود را ارضا کند ؛ البته او باید بداند که در زندگی کوچک خود، واقعاً یک قهرمان است، فقط باید این مسئله را بپذیرد. هر کسی با کمی قوه ی تعقل می تواند قهرمان باشد.
مردان واقعی معمولاً افرادی هستند که کمتر حرف می زنند. فقط در مواقع لزوم عقاید خود را ابراز می کنند. هیچوقت آنها را در حال پرحرفی نمی بینید چون برای آنها وقت طلا است. حرف فقط زمانی می تواند برای آنها به منزله ی سلاح باشد که بتوانند آن را با عمل ثابت کنند.
خیلی وقت ها شنیده ایم که افراد هنگام رویارویی با مشکلات چه تهدیدات احمقانه ای می کنند که هیچ وقت عملی نمی شود. با این کار دیگر کسی او را جدی تلقی نخواهد کرد.
برای اینکه دیگران ما را جدی بگیرند، هیچ وقت نباید حرفی بزنید که نتوانید آن را با عمل ثابت کنید. اما اگر کسی شما را جدی تلقی نکرد، عصبانی نشوید.
تا جایی که می توانید همه ی حرف هایتان را به عمل برسانید. لازم نیست که سخنرانی کنید. حرفتان را واضح و کامل بیان کنید طوری که همه متوجه بشوند. اگر باز دیگران نفهمیدند، دیگر وقتش رسیده که آن را عملی کنید. سعی نکنید به خاطر نفهمیدن دیگران شروع به پرحرفی برای توضیح آن کنید. از قدیم گفته اند، کم گوی و گزیده گوی چون دُر.
خلاصه حرف بزنید، اما جملات پرمعنی بگویید. و برای اینکه قدرت و احترام خود را همه جا حفظ کنید حرفی نزنید که نتوانید آن را اجرا کنید. و اگر هم زدید به هر قیمتی که شده آن را عملی کنید.
عیب ندارد اگر به همه ی دنیا اعلام کنید که چه کارهایی می خواهید انجام دهید. اما اول آن را نشان دهید. حرف زدن آسان است، این عمل کردن است که از عهده ی هر کسی برنمی آید. حرفی نزنید که نتوانید آن را با عمل ثابت کنید. اما اگر قادر به عمل کردن هستید، دیگر می توانید در آن خصوص هر حرفی بزنید.
انسانها دوست دارند بهتر از دیگران باشند و اگر فرد ضعیفی احساس کند دیگران بهتر از او هستند و خودش در مرتبه پایینتری قرار دارد، دچار حسادت میشود.
شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض مىکند که چرا فلان نعمت را به فلان کس دادى؟! این چه حکمتى است و چه عدالتى؟! چرا به من نمىدهى؟!«حسود» در واقع معترض به حکمت الهى است و به همین دلیل نوعى کفر و شرک خفى محسوب مىشود.
بعضی مواقع هم میشود که کسی از راه نامشروع به دارائی و مقام و .... رسیده ولیکن ما بازهم حسودی میکنیم ؛ که اگر ما گوش شنوائی داشتیم ؛ می شنیدیم که میگویند صبر کن آخر و عاقبتش را ببین ؛ پس حسادت برای چه ؟ ما با حسادت طرف مقابل را بزرگ کرده و خود را ناچیز و خوار میکنیم .
عزت نفس و اعتماد به نفس باعث میشود فرد در هر شرایطی خودش را ارزشمند بداند و به دیگران حسادت نکند و آنچه را که دیگری بخاطر آن فخر فروشی میکند ؛ میبایست آنقدر بزرگ شوید تا آن برای شما حقیر شمرده شود و بی توجه باشید و این سخت ترین پاسخ است .
خدایا به داده هایت، به نداده هایت و به گرفته هایت شکر
زیرا در داده هایت نعمت، در نداده هایت حکمت، و در گرفته هایت مصلحت و امتحان است.
همه ما طی روز با افراد دروغگو روبه رو می شویم . دوستان و یا همکارانی که از شجاعت های خود داستانها می گویند و یا درباره ماجراهایی که در زندگی گذشته برایشان پیش آمده روایت های پر از مبالغه را برای ما تعریف می کنند تا حدی که شنونده شخصیت شخص دروغگو را همچون یک بیمار می پندارد ..
بعضی به دروغ همرنگ جماعت میشوند و آنی رنگ عوض میکنند.
بسیاری دروغگویی دایمی را همیشه به عنوان نشانه ای از وجود مشکل روانی در نظر می گیرند که می تواند شامل بیماری هایی مثل توهم و خیالپردازی ، انواعی از بیماری های روانی و یا خود شیفتگی روانی باشد . در بعضی موارد نیز افراد دروغگو نشانه ای از وجود بیماری نداشته و صرفاً به دروغ عادت کرده اند . این گونه اشخاص صبح از خواب بیدار می شوند و انگار مجبور هستند که تا شب دروغ بگویند . در این حالت باید نوع زندگی و کار آنها مورد بررسی قرار گیرد و شاید به دلیل نوعی اجبار کاری یا فشار در زندگی روزمره مجبور به دروغگویی می شوند .
دروغگوئی ابزار دست ضعیف النفسان است که بجای اینکه تلاش کنند با دروغ گفتن میخواهند ره صد ساله را یک شبه بروند .
بررسی نشان می دهد که اکثر افراد طی روز از دروغ های مصلحت آمیز استفاده کرده اند . این دروغهای مصلحت آمیز اکثراً دلایل مشابهی دارند ؛ مثلاً اجتناب از توهین به دیگران و یا جلوگیری از اهانت به احساسات وعقاید اطرافیان ، پوشاندن و مخفی کردن اشتباهات شخصی ، خودداری کردن از ایجاد دردسرهای بیهوده و ... اما هنگامی که دروغ به عنوان یک روش و استراتژی برای مقابله با مشکلات روزمره دائماً به کار گرفته شود، بسیار مضر و در واقع نوعی بیماری خواهد بود . گاهی اشخاص به دلیل عدم ناتوانی کافی در انجام وظایف محوله و یا عدم علاقه در کار یا تحصیل به دروغ روی می آورند .
بعضی ها با دروغگوئی میخواهند بزرگها را کوچک کنند .
محققان می گویند : مردم گاهی برای کسب موقعیت های مهم کاری یا اجتماعی و یا در برخورد با مسؤولیت های مهم خانوادگی برای این که بتوانند فرصت و مجالی برای خود بیابند به دروغ متوسل می شوند .
در واقع در بعضی حالات ، شخص دروغگو از داستان های خود به وجد می آید و از آنان لذت می برد .در بسیاری از این موارد دروغگویی در واقع عمق بخشیدن به آرزوهای شخصی برای احساس جذابیت و لذت حتی برای لحظاتی کوتاه است. ،او در واقع چهره ای از خود نشان می دهد که دوست دارد آن گونه باشد و در واقع نشان از نقص شخصیت دارد .
بعضی کوچکها با دروغگوئی و فریب میخواهند در جای بزرگان بنشینند .
بسیاری از دروغگوها نشانه هایی ازعدم تعادل روانی و ضعف شخصیت را از خود نشان می دهند که گاهی در تجربیات دوران کودکی و نحوه تربیت ناصحیح خانوادگی اشخاص ریشه دارد .
همه ما رویاهای خود را داریم ، همه در برخورد با حقایق تلخ زندگی می خواهیم خود را ایمن کنیم و همه ما از ذکر ناملایمات و شکست های گذشته خود اکراه داریم ؛ اما باید توجه داشت که هیچکدام از این مسائل نباید ما را به ورطه دروغگویی بکشاند .
نظر شما چگونه است ؟
از خدا پرسیدم:
خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
با اعتماد زمان حالت را بگذران
و
بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است
فقط
اگربدانید که چطور زندگی کنید
·مهم این نیست که قشنگ باشی ،
قشنگ این است که مهم باشی!
حتی برای یک نفر
·مهم نیست شیر باشی یا آهو
مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی
کوچک باش و عاشق...
که
عشق می داند آئین بزرگ کردنت را
· بگذارعشق خاصیت تو باشد
نه
رابطه خاص تو باکسی
· موفقیت پیش رفتن است
نه
به نقطه ی پایان رسیدن
· فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران...
زلال که باشی، آسمان در توست
ذکر رحمان ورحیم برعام و خاص رحمت کردن است و با خلق به
شفقت ومهربانی زیستن.
ذکر یا علیم این است که به کار دانایی پردازند وبکوشند تا پرده نادانی
بدرند وچراغی از دانش برفروزند وپیش پای مردمان نهند.
نقش جمال را بر پرده شش جهت عالم که فرمود : هر کجا رو کنید آنجا
چهره خداست ، بنگرند و آنگاه به قدر مرتبه ادراک خویش قصه آن
جمال را با آفرینش نقش یا نفحه ای بر مردم فرو خوانند و ایشان را
شوریده و شیدا کنند.
خرابات آنجاست که عاشق طاق ورواق خود پرستی را خراب میکند وخانه اش در نور خدا غرق میشود.
درک یک اثر هنری یعنی درک وحدت پنهان در کثرت.
جوهر ذات آدمی همان خواست است. نفس ناطقه یعنی خواستن و عشق داشتن و چون سرمایه ما تنها خواستن است ، هر چه خواست عظیم تر ، آدمی بزرگ تر و شریف تر.(دکتر الهی قمشه ای)
مقصود عارفان از اناالحق نفی الاهیت ونهادن آدمی در مقام خدایی نیست که این کار نزد ایشان عین فرعونیت است:
گفت فرعونی اناالحق گشت پست
گفت منصوری اناالحق او برست
بلکه مقصود از اناالحق نفی تعین وفنای هستی محدود و استغراق در هستی مطلق وبه تعبیر شاعرانه محو حباب در آب است و سخن آن کس را که گفت:
در سرای اناالحق دو بوالفضول زدند
یکی قبول و دگر رد شد این چه بوالعجب است
باید پاسخ داد که بوالعجبی نیست از آن که این دو دعوی در دوقطب مخالفند:
یکی گوید خدایی درکار نیست و صاحب قدرت منم وآن دگر گوید حلاج در میان نیست همه خداست. از این رو دعوی حلاج و بایزید را جمله عارفان ستوده اندوهر یک به زبانی تفسیر کرده اند:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد (حافظ)
ما مست الستیم به یک جرعه چو منصور
اندیشه و پروای سر دار نداریم (مولوی)
آن دلبر زیبای من خود در دل شیدای من
ساز انالحق میزند وانگه به دارم میکشد
(مهدی الهی قمشه ای)
اما پس از محو شدن دیگر انالحق صدای حق است نه صدای خلق.