کمالو مجید
روی برمیگردانی و وقتی دوباره نگاه میکنی
باد زمان ورقی زده برکتاب زندگی
باز گذشته، نوبت عاشقی بی آنکه تو بدانی
انگار سالهاست گذشته
و جز قبار افسوس هیچ نمانده
ولی ردپاییست، بر سنگپاره های دل
چشمه ها از آنها میجوشد
تا فراموش نکنی که
هنوز هم دیر نیست
بازهم، فرا خواهد رسید
نوبت عاشقی تو