در افسانه ها آمده روزی که خـداوند جهـان را آفرید فرشـتگان مقرب را به بارگاه خـود فرا خـواند و از آنهـا خواست تا برای پنهـان کـردن راز زنـدگی پیشنهاد بدهنـد . یکی از فرشتگان به پروردگار گ?ت : خداوندا آن را در زیرزمین مدفون کن . فرشته دیگـری گ?ت : آن را در زیر دریاها قرار بـده . وسـومی گ?ت : راز زنـدگی را در کوهـها قرار بده . ولی خـداوند فرمود : اگرمن بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط تعـداد کمی از بنـدگانم قادر خواهند بود آن را بیـابنـد ؛ در حالی که من می خواهم راز زنـدگی در دسترس همه بنـدگانم باشـد . در این هنگام یکی از فرشتگان گ?ت : فهـمیدم کجا ؛ ای خدای مهربان راز زندگی را در قلب بنـدگانت قرار بده زیرا هیچکس به این فکر نمی ا?تد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند .
نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/4/1 و ساعت 9:27 صبح | نظرات دیگران()