بهترینِ برادرانتان، کسی است که عیب هایتان رابه شما هدیه کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: سه شنبه 103 آذر 6

مردی برای اعتراف نزد کشیش رفت.

«پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم»

«مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم»

«اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد». . . «خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی»

«اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال دیگه هم بپرسم؟ »

«چی می خوای بپرسی پسرم؟ » . . . . .

«به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟ »


 نوشته شده توسط مجید کمالو در دوشنبه 90/4/6 و ساعت 4:59 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 500
بازدید دیروز: 136
مجموع بازدیدها: 246151
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه