کمالو مجید
ما هیچ ندانستیم بیداریم ؟ یا در خواب ؟
گفتند که بیداریم !!! گفتیم که بیداریم !!!
من راه تو را بسته
تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
رفت اما یجور باهاش رفتار شد که انگار نبود وقتی که بود . قلم فروش بود یا معتقد بماند . هر چی بود
خوب چیزی بود اونم واسه مایی که چیزای خوب خیلی کم داریم . . .
فقط میدونم که نشناخته دوستش داشتم . چرا ؟ نمیدونم . مگه شما میدونیدکه چرا همیشه ناگهان چقدر زود دیر میشود ؟
باز هم همان حکایت همیشگی
سراپا اگر زرد و پژمردهایم ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم! اگر خنجر دوستان، گردهایم؟ !
گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخمهایی که نشمردهایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست، عمری به سر بردهای
(( قیصر امین پور ))