کمالو مجید
آهسته تر بیا غوغا نکن که دلم با شور دردناک نفس های گرم تو بی تاب می شود . آهسته تر بیا،دلواپسم نکن، برای خاطره بازی فرصت ، همیشه هست . وقتی تو می رسی احساس می کنم سکوت می شکند ثانیه ها گرم می شوند فاصله ، از لای انتظار پنجره فرار می کند آغوش می شود تمام تنم از نگاه تو جایی برای کلام نیست خاطره ، خود با تمام آنچه هست میان چشم های عاشق ما حرف می زند و آرام برگ می خورد وقتی تو می رسی زندگی ، با تو می رسد لبخند ، با تو می رسد احساس می کنم جایی ، میان پلک های مدام اضطراب برای ما ساخته اند احساس می کنم ما را درون هاله ای از عطر و آرزو انداخته اند . وقتی تو می رسی عاشق تر از همیشه ی حرف ها،حرف می زنم شیرین تر از همیشه ی بغض ها،بغض می کنم وقتی تو می رسی من، به تمام آنچه دوست دارمَش می رسم...!