سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بارالها ! صداها فرو نشست و جنبش ها آرام گرفت و هر دوستی، با محبوب خود خلوت کرد . من نیز با تو خلوت کرده ام . تو محبوب منی . پس خلوت امشب مرا با خود، [سبب] رهایی از دوزخْ قرار ده . [امام صادق علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
امروز: سه شنبه 103 آذر 6

 

کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.

 

همسایه ها به او گفتند: چه بد اقبالی!

 

او پاسخ داد: ممکن است.

 

روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسایه ها گفتند: چه خوش شانسی!

 

او گفت: ممکن است.

 

پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.

 

همسایه ها گفتند: چه اتفاق ناگواری.

 

او پاسخ داد: ممکن است.

 

فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.

 

همسایه ها گفتند: چه خوش شانسی !

 

او گفت: ممکن است.

 

و این داستان ادامه دارد، همانطور که زندگی ادامه دارد...

 

اثر آنتونی رابینز


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/4/23 و ساعت 3:48 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 415
بازدید دیروز: 136
مجموع بازدیدها: 246066
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه