سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دشمن ترینِ سخنان نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، آن است که چون کسی به دیگری بگوید : «از خدا بترس»، آن شخص پاسخ دهد : «تو خودت را بپای» [و پندش را گوشنکند] . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: شنبه 04 فروردین 23

 دو درویش با هم سفر می کردند یکی از آن دو هیچ پولی با خود نداشت اما در جیب دیگری پنج دینار بود . درویش بی پول با خیال آسوده راه می رفت و همه جا به آسانبی می خوابید اما دوستش از ترس این که پنج دینارش را بدزدند خواب به چشمانش نمی آمد و همیشه احساس نگرانی می کرد سر انجام آن دو در ضمن سفر ، به سر یک چاه رسیدند. شب بود و آن دو نشستند تا استراحت کنند. درویش بی پول دراز کشید و به خواب رفت اما درویش دیگر ، نخوابید و پی در پی به دورو برش نگاه می انداخت و می گفت چه کنم!؟ چه کار کنم!؟ دوستش یکبار بیدارشد و دید هم سفرش نخوابیده است و دلواپس و نگران به نظر می رسد . پس نشست و با تعجب پرسید چرا نمی خوابی؟! چرا نگران هستی آن درویش پاسخ داد راستش را بخواهی من پنج دینار در جیبم دارم و می ترسم اگر بخوابم دزدی برسد و آنرا ببرد ! دوست اوگفت : پنج دینارت را به من بده تا نگرانی تو را بر طرف کنم . درویش دست در جیبش کرد و دینار ها را به دوستش داد و دوست او هم هر پنج دینار را در چاه انداخت و گفت: حالا آسوده شدی و می توانی با خیال راحت بخوابی.

(بر اساس حکایتی از کتاب قابوسنامه)


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/4/23 و ساعت 3:54 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 40
مجموع بازدیدها: 248427
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه