کمالو مجید
بر او ببخشایید
بر او که گاه گاه
پیوند دردناک وجودش را
با آب های راکد
وحفره های خالی از یاد می برد
و ابلهانه می پندارد
که حق زیستن دارد
بر او ببخشایید
بر خشم بی تفاوت یک تصویر
که آرزوی دوردست تحرک
بر دیدگان کاغذیش آب می شود
بر او ببخشایید
بر او که سراسر تابوتش
جریان سرخ ماه گذر دارد
و عطرهای منقلب شب
خواب هزار ساله ی اندامش را
آشفته می کنند
بر او ببخشایید
بر او که از درون متلاشی ست
اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور می سوزد
و گیسوان بیهده اش
نومیدوار از نفوذ نفس های عشق می لرزد
ای ساکنان سرزمین ساده خوشبختی
ای همدمان پنجره گشوده در باران
بر او ببخشایید
بر او ببخشایید
زیرا که مسحور است
زیرا که ریشه های هستی بار آور شما
در خاک های غربت او نقب می زنند
و قلب زود باور او را
با ضربه های موذی حسرت
در کنج سینه اش متورم می سازند
تولدی دیگر-فروغ فرخزاد