[ و او را از قدر پرسیدند ، فرمود : ] راهى است تیره آن را مپیمایید و دریایى است ژرف بدان در میائید ، و راز خداست براى گشودنش خود را مفرسایید . [نهج البلاغه]
 
امروز: سه شنبه 04 تیر 17

نیمی از سنگها ، صخره ها ، کوهستان را

گذاشته ام

با دره هایش ، پیاله های شیر

به خاطر پسرم

نیم دگر کوهستان ، وقف باران است.

دریایی آبی و آرام را

با فانوس روشن دریایی

می بخشم به همسرم.

شب های دریا را

بی آرام ، بی آبی

با دلشوره ی فانوس دریایی

به دوستان دور دوران سربازی

که حالا پیر شده اند.

رودخانه که می گذرد زیر پل

مال تو

دختر پوست کشیده من بر استخوان بلور

که آب

پیراهنت شود تمام تابستان.

هر مزرعه و درخت

کشتزار و علف را

به کویر بدهید ، ششدانگ

به دانه های شن ، زیر آفتاب

از صدای سه تار من

سبز سبز پاره های موسیقی

که ریخته ام در شیشه های گلاب و گذاشته ام

روی رف

یک سهم به مثنوی مولانا

دو سهم به « نی » بدهید

و می بخشم به پرندگان

رنگها ، کاشی ها ، گنبد ها

به یوز پلنگانی که با من دویده اند

غار وقندیل های آهک و تنهایی

و بوی باغچه را

به فصل هایی که می آیند

بعد از من


 نوشته شده توسط مجید کمالو در یکشنبه 90/5/9 و ساعت 5:38 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 109
مجموع بازدیدها: 249982
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه