کمالو مجید
بنویس آزاد است
اهل این دنیا نیست
در دلش دردی نیست
در سرش سودا نیست
بنویس این مجرم
حکم مرگش قطعی است
چشم خیسش خاکی است
تنش از جان خالیست
بنویس امضا کن
حکم مرگش قطعی است
قلب او خاموش است
جرم او خوشنامی است
بنویس این دنیا
قفسی غمگین بود
فکر آزادی داشت
بال و پر خونین بود
بکش آن پارچه را
روی جسم پاکش
بنویس امضا کن
منزل او خاک است
این تلاشت عبث است
قلب او اِستاده
دیرهنگامی است
که ز پا افتاده
بنویس امضا کن
سهم او آزادی است
شعر او پر درد است
حکم او ویرانی است