کمالو مجید
مقصود عارفان از اناالحق نفی الاهیت ونهادن آدمی در مقام خدایی نیست که این کار نزد ایشان عین فرعونیت است:
گفت فرعونی اناالحق گشت پست
گفت منصوری اناالحق او برست
بلکه مقصود از اناالحق نفی تعین وفنای هستی محدود و استغراق در هستی مطلق وبه تعبیر شاعرانه محو حباب در آب است و سخن آن کس را که گفت:
در سرای اناالحق دو بوالفضول زدند
یکی قبول و دگر رد شد این چه بوالعجب است
باید پاسخ داد که بوالعجبی نیست از آن که این دو دعوی در دوقطب مخالفند:
یکی گوید خدایی درکار نیست و صاحب قدرت منم وآن دگر گوید حلاج در میان نیست همه خداست. از این رو دعوی حلاج و بایزید را جمله عارفان ستوده اندوهر یک به زبانی تفسیر کرده اند:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد (حافظ)
ما مست الستیم به یک جرعه چو منصور
اندیشه و پروای سر دار نداریم (مولوی)
آن دلبر زیبای من خود در دل شیدای من
ساز انالحق میزند وانگه به دارم میکشد
(مهدی الهی قمشه ای)
اما پس از محو شدن دیگر انالحق صدای حق است نه صدای خلق.