سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، میانه روی را دوستدارد . [امام صادق علیه السلام]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3

   بلاچر در سال 1966 م با اشاره به این نکته که

"اهداف مشاوره عموما به رشد آموزش و پیشگیری از مشکلات مربوط است"

و " اهداف روان درمانگری معمولا ترمیم، سازگار کردن و درمان افراد است"

بین مشاوره و روان درمانگری تمایز قائل شد.

او همچنین درباره ی مراجعان و مشاوران پنج پیش فرض بیان نمود :

1) مراجعان مشاوره به عنوان بیمار روانی در نظر گرفته نمی شوند،

 بلکه آنها افرادی هستند که می تواننداهدافشان را انتخاب کنند،

تصمیم بگیرند و معمولا در مورد رفتار و رشد آینده ی خود احساس مسئولیت می کنند.

2) مشاوره بر حال و آینده تمرکز دارد.

3) مراجع، مراجع است نه بیمار. مشاور مظهر قدرت نیست بلکه برای مراجع

 در دست یابی به اهداف معین شده فی ما بین نقش معلم و شریک را دارد.

4) مشاور از لحاظ اخلاقی، خنثی یا فاقد اصول اخلاقی نیست بلکه ارزش ها،

 احساسات و معیارهای خود را دارد. با وجود این او سعی نمی کند این ارزش ها

 را به مراجع تلقین کند و همچنین، آنها را از مراجع پنهان نمی کند.

5)مشاور فراتر از دادن بینش،توجه خاصی به تغییر دادن رفتارها دارد.

 

بایستی مشاوره و روان درمانی را روی یک "پیوستار" در نظر بگیریم.

نظریه پردازان گوناگونی این مفهوم پیوستاری از مشاوره تا روان درمانی

را مورد بررسی قرار داده اند.

برامر و شوستروم (1982م) در عین حال که به تداخل این زمینه 

 فعالیت ها(مشاوره و روان درمانی)  اذعان دارند،

مشاوره را در کل با خصوصیات " آموزشی،شغلی،حمایتی،موقعیتی،حل کننده مشکلات،

مرتیط با هوشیاری ذهنی،نرمال بودن، در زمان حال و کوتاه مدت بودن " مشخص می کنند.

و روان درمانی را با اصطلاحاتی از قبیل "حمایتی(در موقعیتی بحرانی)،بازسازی کننده،

تأکید بر عمق تحلیلی،متمرکز بر گذشته،تأکید بر روان رنجوری(نوروتیک بودن) و سایر

مشکلات احساسی حاد افراد و بلند مدت بودن " تعریف می کردند.


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/9/10 و ساعت 11:46 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 81
مجموع بازدیدها: 245308
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه