کمالو مجید
_.... منتظر یک نامه بودم که بیاید... اما چون نامه نیامد خودم رفتم . نگارنده نامه بایستی از جای مشخصی نامه را می فرستاد اما چون جای مشخصی نداشت یک جا را خودم انتخاب کردم و رفتم.
به آنجا که رسیدم کسی در آنجا حضور نداشت .... پس رفتم .
وقتی به این ماجرا فکر کردم متوجه شدم که من برای هر عملی " رفته ام " پس تردید کردم که مبادا من کسی هستم که مدتها است با رفتن زندگی میکنم ! و چون بیشتر تامل کردم یقین پیدا کردم که "رفته ام " و بدین خاطر بود که نامه ای بدستم نرسیده بود .چون فرستنده گمان کرده بودکه من رفته ام .
باز جای آن بود که بیشتر فکر میکردم و پی بردم که ممکن است هر کسی برود پس پیش ازآنکه تصور بکنیم که کسی رفته است و یا آنکه چنان وانمود شود که رفته ایم نامه ها را بنویسیم و جایمان را مشخص کنیم و جواب بدهیم : نرفته ایم . منتظر نامه شما هستیم !