سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چون تنگدست شدید به صدقه دادن با خدا سودا کنید . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 آذر 2

نذر کرده ام

 

یک روزی که خوشحال تر بودم

بیایم و بنویسم که

زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید

و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد


یک روزی که خوشحال تر بودم

می آیم و می نویسم که

این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و

آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است


یک روزی که خوشحال تر بودم

یک نقاشی از پاییز میگذارم , که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست

زندگی پاییز هم می شود , رنگارنگ , از همه رنگ , بخر و ببر


یک روزی که خوشحال تر بودم

نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا

که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان

و یادم بیاید که

هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد

و

هیچ آسیاب آرامی بی طوفان....


مهدی اخون ثالث 

 


 نوشته شده توسط مجید کمالو در دوشنبه 92/10/30 و ساعت 8:15 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 19
مجموع بازدیدها: 245210
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه