سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 
امروز: چهارشنبه 04 اردیبهشت 31

 

 بلاتشبیه و دور از جان؛ گذر در شبه خیابان های مصفای «باغ وحش ارم» آدمیزاد را به یاد اشل کوچکی از زندگی آدم ها می اندازد!

حیوانات بلند پروازی مثل عقاب در قفس های کوچک با سقف کوتاه حال خوبی ندارند و منزوی شده اند. حیوانات قدرت طلبی مثل شیرها هم در زندان تبدیل به موجوداتی غرغرو و پیر شده اند.
زندگی مثل زنبور در اطراف قفس شان وز وز می کند اما آنها بی انگیزه و سست اند. تنها ببر باغ وحش هم به حفظ سمت می کوشد و در ظاهر حفظ صلابت می کند.

برای بازدید کننده ها از پشت شیشه خط و نشان می کشد با این حال همه می دانند که ببر در قفس، چپ اش خالی است. ماهیت زیبای آهوها هم تغییر شکل داده. کثیف و ژولیده اند و دیگر رغبتی به زیبا ماندن ندارند!

در این میان شادترین قفس، قفس میمون هاست. شو اجرا می کنند و موز برمی دارند. فیل ها هم گرچه پشت شان مثل کویر ترک برداشته اما بی خیال اند و با خرطوم هایشان زمین را برای تکه های هندوانه جارو می کنند. خرگوش ها همچنان تولید مثل می کنند، خرس ها و شترها بی تفاوت و بدون پرسش، به خرس و شتر بودن ادامه می دهند...
 
اگر از بالا به این مجموعه نگاه کنیم آدم ها را در هیات حیوانات در قفس می بینیم. آن طور که پائولو کوئیلو در کتاب «برنده تنهاست» نوشت همه مان در تور زمان اسیر شده ایم. در این میان گویی قدرت طلب ها، بلند پرواز ها و زیباترها زودتر از بقیه با این گرفتاری رو به رو و از شوق زندگی خالی می شوند. 

لسان الغیب می گوید: سخت می گیرد جهان، بر مردمان سخت کوش. شاید راه نجات آن باشد که قدری کم تر فکر کرد، کم تر جنگید، محاسبه و تقلا کرد و شاید باید زندگی را تنها بر فعل و فرآیند زندگی قدر دانست و زندگی کرد.

 نوشته شده توسط مجید کمالو در دوشنبه 96/4/26 و ساعت 9:45 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 5
مجموع بازدیدها: 249024
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه