کمالو مجید
به روایت افسانهها روزی
شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از
کار خود دست بکشد و وسایلش را با
تخفیف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهای خود را به شکل
چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل
شامل
خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم،
آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر
شرارتها
بود.
ولی در میان آنها یکی که
بسیار کهنه و مستعمل به نظر
میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان
حاضر نبود آن را ارزان بفروشد ...
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد :
این نومیدی و افسردگی است .
آن مرد با حیرت
گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این
مؤثرترین وسیلة من است. هرگاه سایر
ابزارم بیاثر میشوند، فقط با
این وسیله میتوانم در قلب
انسانها رخنه کنم و کاری را به
انجام برسانم.
اگر فقط موفق شوم
کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و
اندوه وا دارم، میتوانم با او هر
آنچه میخواهم بکنم..
من این
وسیله را در مورد تمامی انسانها
به کار بردهام. به همین دلیل این
قدر کهنه است