کمالو مجید
The best way to predict the future is to create it.
(پیتر دراکر)
داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تایید اینکه نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می کند
مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید
- جرج از خانه چه خبر؟
- خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد .
- سگ بیچاره! پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟
- پرخوری قربان.
- پرخوری؟ مگر چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟
- گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.
- این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟
- همه اسب های پدرتان مردندقربان.
- چه گفتی؟ همه آنها مردند؟
- بله قربان. همه آنها از کار زیادی مردند.
- برای چه این قدر کار کردند؟
- برای اینکه آب بیاورند قربان!
- گفتی آب؟ آب برای چه؟
- برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان.
- کدام آتش را؟
- آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.
- پس خانه پدرم سوخت؟ علت آتش سوزی چه بود؟
- فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد قربان!
- گفتی شمع؟ کدام شمع؟
- شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!
- مادرم هم مرد؟
- بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت ودیگر بلند نشد قربان.
- کدام حادثه؟
- حادثه مرگ پدرتان قربان!
- پدرم هم مرد؟
- بله قربان... مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.
- کدام خبر را؟
- خبرهای بدی قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بین رفت وحالا بیش از یک سنت در این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان؛
خواستم خبرها راهر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان!
انعطاف پذیری یکی از مهمترین توانائیهای مورد نیاز سازمانها و شرکتها در مواجه با تغییرات محیطی است. توانائی انعطاف پذیری راز زنده ماندن و بقاء است. هر چه این توانمندی بیشتر باشد، شانس بقای بیشتری را ایجاد می کند. تصویر بالا نشاندهنده این نکته است که در قله کوه هیچ درختی جز این درخت که ساختار، شکل و فرم خود را با جریانات و فشار بادهای سهمگین منطبق نموده است، درخت دیگری وجود ندارد. برای بقا در برخی موارد ناگزیر از تغییر در رویه ها و استانداردهای معمول هستیم. توضیح:
اگر با این رویکرد که ((همیشه چند فکر بهتر از یک فکر است)) و با الهام از این ضرب المثل که ((مورچگان را چو بود اتحاد شیر ژیان را بدرانند پوست )) در انجام امور سازمان متحد و هماهنگ شویم و بسوی تحقق اهداف سازمان گام برداریم، خواهیم توانست بزرگترین رقبا را نیز کنار بزنیم. با هم بودن «آغاز» ، با هم ماندن «پیشرفت» و با هم کار کردن «موفقیت» است
تخت مرگبار
1- بیشتر مسائلی که عجیب و ناشناخته به نظر می رسند علت های پیچیده و ناشناخته ندارند.
2- نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه چقدر منظم است. شاید این نظم و وقت شناسی به خاطر نظارت و حساسیت مدیریت مربوطه باشد.
3- مدیران مربوط به آموزش نیروی انسانی بیمارستان، آموزش لازم را به نیروی انسانی نداده اند.
میخ سر راه
هر فردی نسبت به مسایل واکنشی دارد. نفر اول مانند افراد با درجه شناخت پایین و بی توجه به محیط پیرامون خود. نفر دوم شناخت پیدا کرد ولی مسوولیت پذیری نسبت به خطرات آن مساله برای دیگران را نداشت. نفر سوم، دارای شناخت و مسوولیت پذیری بود ولی وقت شناسی نداشت و پی به اهمیت و ضرورت مساله نبرده بود. نفر چهارم فردی با درجه شناخت بالا، مسوولیت پذیر، وقت شناس، درک بالا نسبت اهمیت مسائل و خطرات محیطی و اینکه اهل عمل.
حل مساله
مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی را میشنود و متوجه میشود که کسی در حال غرق شدن است. فوراً به آب میپرد و او را نجات میدهد. اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را میشنود و باز به آب میپرد و دو نفر دیگر را نجات میدهد. اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواهند میشنود. او تمام روز را صرف نجات افرادی میکند که در چنگال امواج خروشان گرفتار شدهاند غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت.
برخی مدیران و سازمانها این گونه عمل میکنند. در این سازمانها به جای درمان ریشه، به کندن برگ های زرد رغبت بیشتری نشان داده میشود. به عبارت دیگر به جای علت یابی و رفع مشکلات، صرفاً به اصلاح آنها میپردازند. آیا بهتر نیست ضمن چارهجویی برای عوارض و مسائل پیشآمده، بر روی علل هم تأثیر گذاشت تا مسئله به طور همه جانبه حل شده و از اتلاف سرمایه ها و منابع با ارزش جلوگیری شود؟
تعریف موفقیت
موفقیت برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. برای برخی از افراد به دست آوردن قدرت مالی و برای برخی صرف وقت برای خانواده و یا داشتن یک شغل مستقل و مکفی موفقیت محسوب میشود. اما یک نکته بین همگان مشترک است و آن این که استفاده از استعدادها و تواناییها و ابراز وجود، یکی از راضی کننده ترین تلاشهای انسانی است. در این میان، کار (شغل)، یک چرخه طبیعی برای ابراز وجود است.
شناخت مهارتها و استعدادها ،انسان را به خودآگاهی بیشتر میرساند. خودآگاهی و توانایی باعث ایجاد اطمینان و اعتماد به نفس میشود و اعتماد به نفس باعث موفقیت میگردد.
الفبای موفقیت
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارند ه ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گوپی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش کار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طا قت برای تحمل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداکاری برای قلب های درد مند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
سئوال آخر امتحان
من آن مرد نظافتچی را بارها دیده بودم. مردی بلند قد، با موهای جو گندمی و حدوداً پنجاه ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید میدانستم؟
من برگه امتحانی را تحویل دادم و سوال آخر را بیجواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویی از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم در بارمبندی نمرات حساب میشود؟
استاد گفت: «حتماً» و ادامه داد: «شما در حرفه خود با آدمهای بسیاری ملاقات خواهید کرد. همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما میباشند، حتی اگر تنها کاری که میکنید لبخند زدن و سلام کردن به آنها باشد.»
من این درس را هیچگاه فراموش نکردهام.
کدام را سوار میکنید؟
کلیدواژهها : تفکر جانبی ؛ تصمیم گیری ؛ حل مسئله
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت. پرسش این بود:
شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما میتوانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
____________________________
پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید.
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
؟!
____________________________
قاعدتاً این آزمون نمیتواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که میتوانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقهتان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک میدهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس میمانیم.
همه میپذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمیکند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمیخواهیم داشتهها و مزیتهای خود را (ماشین) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهیها، محدودیت ها و مزیتهای خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات میتوانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
تحلیل فوق را میتوانیم در یک چارچوب علمیتر نیز شرح دهیم: در انواع رویکردهای تفکر، یکی از انواع تفکر خلاق، تفکر جانبی است که در مقابل تفکر عمودی یا سنتی قرار میگیرد. در تفکر سنتی، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مفروضات و محدودیتهای محیطی خود، استفاده میکند و قادر نمیگردد از زوایای دیگر محیط و اوضاع اطراف خود را تحلیل کند. تفکر جانبی سعی میکند به افراد یاد دهد که در تفکر و حل مسائل، سنت شکنی کرده، مفروضات و محدودیت ها را کنار گذاشته، و از زوایای دیگری و با ابزاری به غیر از منطق عددی و حسابی به مسائل نگاه کنند.
در تحلیل فوق اشاره شد اگر قادر باشیم مزیتهای خود را ببخشیم میتوانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم. شاید خیلی از پاسخدهندگان به این پرسش، قلباً رضایت داشته باشند که ماشین خود را ببخشند تا همسر رویاهای خود را به دست آورند. بنابراین چه چیزی باعث میشود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه کنند. دلیل آن این است که به صورت جانبی تفکر نمیکنند. یعنی محدودیت ها و مفروضات معمول را کنار نمیگذارند. اکثریت شرکتکنندگان خود را در این چارچوب میبینند که باید یک نفر را سوار کنند و از این زاویه که میتوانند خود راننده نبوده و بیرون ماشین باشند، درباره پاسخ فکر نکردهاند.
10 روش غلط
) وقتی کارکنان، خوب کار میکنند، مدیران اصلاً توجه نمیکنند، ولی در صورت خطا، آنها را سرزنش و بعضاً تنبیه میکنند.
2) مدیران ناکارآمد، واقعیتها را برای کارکنان بازگو نمیکنند. آنها در حالی که اخبار خوشایند را بزک کرده و به شکل بزرگنمایی شده به کارکنان خود نشان میدهند، سعی میکنند اخبار ناگوار را کوچک یا پنهان کنند.
3) ارزیابی عملکرد افراد را عموماً براساس عملکرد انفرادی آنان محاسبه میکنند، ولی برای سینرژی و فرهنگ توان افزایی و هم افزایی ارزشی قائل نیستند.
4) با افراد باکارکرد ناچیز و کارکرد برجسته، یکسان برخورد میکنند. این برخورد باعث میشود کارکنانی با موقعیت اول همیشه در حال تمسخر و پوزخند و کارکنانی با موقعیت دوم، همیشه بیانگیزه باشند.
5) با اجرای سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، بر تیرگی روابط افراد سازمان دامن میزنند.
6) کارهای کوچک را به آدمهای بزرگ و شایسته و کارهای بزرگ را به آدمهای نالایق میسپارند.
7) با دیکته کردن قدم به قدم فعالیتها، ابتکار عمل و خلاقیت را از کارکنانشان سلب میکنند.
8) با عدم انعطافپذیری و عدم استقبال از انتقادات با روی باز، شجاعت و جسارت در نظریات و بیان عقاید را از کارکنان سلب میکنند.
9) به دلیل عدم تشخیص فرصتها و تهدیدها، از انجام به موقع و حرکتهای توام با ریسک معذور است.
10) نداشتن برنامه ریزی استراتژیک و چشماندازهای لازم، سبب ناتوانی در برداشتن موانع از سر راه و در نتیجه بزرگ شدن مشکلات میشود