سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
اگر از خدا چنانکه باید می ترسیدید، به دانشی بی نادانی دست می یافتید و اگر خدا را چنانکه باید می شناختید، با دعایتان کوهها از میان می رفتند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: سه شنبه 103 آذر 6

سعی کنید روزها استراحت کنید تا شبها راحت بخوابید!

در نزدیکی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشته و استراحت کنید!

ایستادن به رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد!

جایی که می‌توانید بنشینید چرا می‌ایستید؟

کار امروز را به فردا موکول کنید و کار فردا را به پس فردا!

اگر حس کار کردن به شما دست داد کمی صبر کنید تا این حس از شما بگذرد!

از همه دیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع کردن سفره به شما تحمیل نشود!

برای کار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید!

در میهمانی‌ها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آوردید!

به خواب نگویید کار دارم به کار بگویید خواب دارم!


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/3/12 و ساعت 8:7 صبح | نظرات دیگران()

ده اشتباهی که به مغز آسیب می رساند

دوستان لطفا این توصیه ها را جدی بگیرید !


No Breakfast
نخوردن صبحانه

People who do not take breakfast are going to have a lower blood sugar level
کسانی که صبحانه نمی‌خورند قند خونشان به سطح پائین تری افت می‌کند

This leads to an insufficient supply of nutrients to the brain causing brain degeneration
این امر باعث تامین نامناسب مواد غذائی برای مغز و در نتیجه افت فعالیت مغزی می‌شود



Overeating
پرخوری

It causes hardening of the brain arteries, leading to a decrease in mental power
این امر باعث تصلب شرائین (سختی دیواره رگهای مغز) شده و منجر به کاهش قدرت ذهنی می‌شود



Smoking
مصرف دخانیات

It causes multiple brain shrinkage and may lead to Alzheimer disease
این امر باعث کوچک شدن چند برابری مغز و منجر به آلزایمر می‌شود



High Sugar consumption
مصرف زیاد قند و شکر

Too much sugar will interrupt the absorption of proteins
مصرف زیاد قند و شکر جذب پروتئین و مواد غذائی را متوقف می‌کند

and nutrients causing malnutrition and may interfere with brain development
و منجر به سوء تغذیه و احتمالا اختلال در رشد مغزی خواهد شد



Air Pollution
آلودگی هوا

The brain is the largest oxygen consumer in our body
مغز بزرگترین مصرف کننده اکسیژن در بدن ماست

Inhaling polluted air decreases the supply of oxygen to the brain, bringing about a decrease in brain efficiency
دمیدن هوای آلوده باعث کاهش اکسیژن تامینی مغز شده و منجر به کاهش کارآیی مغز می‌شود



Sleep Deprivation
کمبود خواب

Sleep allows our brain to rest
خواب به مغزمان اجازه استراحت می‌دهد

Long term deprivation from sleep will accelerate the death of brain cells
دوره طولانی کاهش خواب منجر به شتاب گیری مرگ سلولهای مغزی خواهد شد



Head covered while sleeping
پوشاندن سر به هنگام خواب

Sleeping with the head covered increases the concentration of carbon dioxide
خوابیدن با سر پوشیده باعث افزایش تجمع دی اکسید کربن

and decrease concentration of oxygen that may lead to brain damaging effects
و کاهش تجمع اکسیژن شده و منجر به تأثیرات مخرب مغزی خواهد شد



Working your brain during illness
کار کشیدن از مغزتان در هنگام بیماری

Working hard or studying with sickness may lead to a decrease in effectiveness of the brain as well as damage the brain
کار سخت یا مطالعه در زمان بیماری ممکن است منجر به کاهش کارآئی مغز و در نتیجه صدمه مغزی شود



Lacking in stimulating thoughts
کاهش افکار مثبت

Thinking is the best way to train our brain
فکر کردن بهترین راه برای تمرین دادن به مغزمان است

acking in brain stimulation thoughts may cause brain shrinkage
کاهش افکار مثبت مغزی ممکن است باعث کوچک شدن مغز شود



Talking Rarely
کم حرفی

Intellectual conversations will promote the efficiency of the brain
(مکالمات انتزاعی ذهنی) منجر به عدم ترویج بهره وری از مغز خواهد شد


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/3/12 و ساعت 8:6 صبح | نظرات دیگران()

40نکته برای داشتن یک زندگی متفاوت، شکوهمند و پرانرژی
 

  1. Take a 10-30 minute walk every day and while you walk, smile. It is   the ultimate anti-depressant.

1- روزانه 10 تا 30 دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در این حین لبخند بزنید. این برترین داروی ضد افسردگی ست.

2.
Sit in silence for at least 10 minutes each day. Buy a lock if you have to.

2- حداقل 10 دقیقه در روز با خود خلوت کنید، در صورت نیاز از قفل در غافل نشوید..

3..
Buy a TiVo (DVR), tape your late night shows and get more sleep.

3- با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و خواب بیشتری کنید.

4.
When you wake up in the morning complete the following statement, "My purpose is to__________ _ today."

4- صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید:

« امروز قصد دارم....»

5.
Live with the 3 E"s -- Energy, Enthusiasm, Empathy, and the 3 F"s--

Faith, Family, Friends.

5- با سه
E زندگی کنید؛ Energy (انرژی)، Enthusiasm (شوق)، Empathy (فهم و همدلی با دیگران)، و همینطور با سه F یعنی Faith (ایمان)، Family (خانواده) و Friends (دوستان).

6.
Watch more G movies play more games with friends and read more books than you did in 2006.

6- امسال بیشتر از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

7.
Make time to practice meditation and prayer. They provide us with daily fuel for our busy lives.

7- زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید. اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.

8.
Spend more time with people over the age of 70 and under the age of six.

8- با افراد بالای 70 و زیر 6 سال اوقات بیشتری صرف کنید.

9.
Dream more while you are awake.

9- وقت بیداری بیشتر رویا ببینید.

10.
Eat more foods that grow on trees and plants and eat less foods that are manufactured in plants.

10- از غذاهایی که از گیاهان و درختان بار می آیند بیشتر مصرف کنید، و ازآنها که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر.

11.
Drink some green tea and plenty of water. Eat blueberries, seafood, broccoli, almonds & walnuts.

11- مقداری چای سبز و مقادیر بسیار فراوان تری آب بنوشید. ایدا اریزا (نوعی زغال اخته آبی رنگ)، غذاهای دریائی، گل کلم، بادام و گردو و خشکبار مصرف کنید.

12.
Try to make at least three people smile each day.

12- تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.

13.
Clear your clutter from your house, your car, your desk, and let new energy into your life.

13- از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.

14.
Don"t waste your precious energy on gossip, energy vampires, issues of the past, negative thoughts or things you cannot control. Instead, invest your energy in the positive present moment.

14- انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا آنچه بدان کنترل ندارید هدر ندهید. در عوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت اکنون کنید.

15.
Realize that life is a school and you are here to learn, pass all your tests. Problems are simply part of the curriculum that appear and fade away like algebra class but the lessons you learn will last a lifetime.

15- این را فهم کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید، تا همه امتحانهایتان را بگذرانید. مشکلات تنها بخشی از این دوره آموزشی اند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از این کلاس فراگرفته می شود عمری با شما باقی خواهد ماند.

16.
Eat breakfast like a king, lunch like a prince and dinner like a college kid with a maxed out charge card.

16- صبحانه تان را چون یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش ته کشیده باشد.

17.
Smile and laugh more. It will keep the energy vampires away.

17- بیشتر لبخند بزنید و بیشتر بخندید. این هیولاهای انرژی خوار را ازتان دور نگه خواهد داشت.

18.
Life isn"t fair, but it"s still good.

18- زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست.

19.
Life is too short to waste time hating anyone.

19- زندگی کوتاه تر از آنیست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.

20.
Don"t take yourself so seriously. No one else does..

20- خودتان را خیلی جدی نگیرید، دیگران هم اینکار را در مورد شما نمی کنند.

21.
You don"t have to win every argument. Agree to disagree.

21- مجبور نیستید همه بحث ها و منازعات را به نفع خود تمام کنید. با مخالفتها موافقت کنید.

22.
Make peace with your past, so it won"t mess up the present.

22- با گذشته تان از در سازش در آئید، آنوقت دیگر اکنونتان را خراب نخواهید کرد.

23.
Don"t compare your life to others". You have no idea what their

journey is all about.

23- زندگی تان را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از موضوع و هدف این سفر آنها هیچ نمی دانید.

24.
Burn the candles, use the nice sheets. Don"t save it for a special occasion. Today is special.

24- از شمع هایتان استفاده کنید، خوشگل ترین ملافه تان را کنار نگذارید، برای روز مبادا و یا روزی خاص نگه شان ندارید، امروز همان روز بخصوص است.

25.
No one is in charge of your happiness except you.

25- جز شما کس دیگری مسئول خوشبختی تان نیست.

26.
Frame every so-called disaster with these words: "In five years, will this matter?"

26- همه باصطلاح بدبختیها را با این جمله قالب دهید: «آیا تا پنج سال آینده، هیچ اهمیتی خواهند داشت؟»

27.
Forgive everyone for everything.

27- همه را به خاطر هر چیز و همه چیز ببخشید.

28.
What other people think of you is none of your business.

28- افکار مردم در مورد شما، هیچ ربطی به شما ندارند.

29.
Time heals almost everything. Give time, time.

29- زمان حلال همه مشکلات است. به همه چیز زمان دهید، زمان.

30..
However good or bad a situation is, it will change.

30- یک موقعیت هر چقدر خوب یا بد، بالاخره تغییر می کند.

31.
Your job won"t take care of you when you are sick. Your friends will. Stay in touch.

31- زمان بیماری، این شغل نیست که به دردتان می رسد، دوستانتان هستند. با آنها در تماس باشید.

32.
Get rid of anything that isn"t useful, beautiful or joyful.

32- از شر هر آنچه سودمند، زیبا و شادی بخش نیست، خلاص شوید.

33.
Envy is a waste of time. You already have all you need.

33- حسادت هدر دادن وقت است. شما الان به همه آنچه نیاز دارید رسیده اید.

34.
The best is yet to come.

34- بهترینها هنوز در راه اند.

35.
No matter how you feel, get up, dress up and show up.

35- هر حسی که می خواهید داشته باشید، بلند شوید، شیک کنید و بزنید بیرون.

36.
Do the right thing!

36- کار درست را انجام دهید!

37.
Call your family often.

37- گاه با خانواده در تماس باشید.

38.
Each night before you go to bed complete the following statements:

"
I am thankful for __________." "Today I accomplished _________."

38- شبها قبل از خواب این جمله را کامل و تکرار کنید: «به خاطر... ممنونم.» «امروز به ... دست یافتم.»

39.
Remember that you are too blessed to be stressed.

39- یادتان باشد، برکتهای زندگی آنقدر هست که استرس و نگرانی را بدان راهی نباشد.

40.
Enjoy the ride. Remember that this is not Disney World and you certainly don"t want a fast pass. Make the most of it and enjoy the ride.

40- از سفر لذت ببر. یادت باشد که این دیزنی ورلد
Disney World نیست و تو هم در پی یک گشت و گذار کوتاه نیستی. بهترین استفاده را از آن کنید و از سفرتان لذت ببرید.

 

 


 نوشته شده توسط مجید کمالو در پنج شنبه 90/3/12 و ساعت 8:5 صبح | نظرات دیگران()

پرورددگارا تورا سپاس می گویم برای تمامی نعمتهایی که به من ارزانی داشتی برای تمامی روزهای آفتابی و برای تمامی روزهای غمگین ابری و بارانی

برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری برای غمها و شادیهائی که به من ارزانی داشتی تو را شکر می گویم برای تمامی چیزهایی که مدتی به من قرض دادی و سپس باز گرفتی خدایا شکرت برای تمام لبخند های محبت بار ؛ دستان یاری رسان برای آن همه عشق ومحبت و چیز های شگفت انگیزی که دریافت کردم شکر برای تمامی گلها و ستارگان برای عزیزانی که دوستم دارند خدایا تو را شکر می گویم برای تنهائیم برای غمهایم برای دردهایم برای مسائل و مشکلاتم برای تردیدها و اشکهایم برای شغلم برای تلاشم برای کمکهایت چرا که همه اینها مرا به تو نزدیکتر کرد تو را شکر می گویم برای تداوم حیاتم برای اینکه سرپناهی در اختیارم نهاده ای برای غذایم و برای برآورد کردن تمام نیازم پرورگارا از تو همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای تنها از تو می خواهم آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هر آنچه بر سر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را . انقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم. و آنقدر عشق و محبت تا هر روز بیش از روز قبل عشق و محبت ورزم به تو و آنان که در اطرافم هستند و نیستند پروردگارا به من بردباری ؛فروتنی و تسلیم ورضایت عنایت فرما خدایا مرا ان ده که آن مرا به و آنچه را نمی دانم چگونه از تو بخواهم پروردگارا به من قلبی فرمانبردار گوشی شنوا ذهنی هوشیار و دستانی ساعی عنایت فرما تا بتوانم تسلیم خواسته ات گردم و آنچه را به کمال برایم خواسته ای بدیده منت بپذیرم خدایا بر تمام عزیزانم برکت و بهروزی عطا کن و صلح و دوستی و آرامش بر قلوب انسانها حاکم کن


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 5:57 عصر | نظرات دیگران()

مادری بود که فقط یک چشم داشت . پسرش از او متنفر بود. اون همیشه مایه خجالتش بود .

اون براى امرار معاش خانواده براى معلم ها و بچه مدرسه اى ها غذا مى پخت . یک روز که پسر  کتابش رو فراموش کرده بودببره  اومده بود دم در مدرسه تا کتابش را بهش بده ،پسرش خیلى خجالت کشید آخه اون چطور تونست این کار رو با پسرش بکنه ؟ اون آبروى اونو جلو دوستاش برد به روى خودش نیاورد فقط با تنفر بهش نگاه کرد  کتابهاشو گرفت و فورا از اونجا دور شد .

روز بعد یکى از همکلاسى ها اونو مسخره کرد و گفت هى بچه ها مامان اون فقط یک چشم داره و همگى خندیدند فقط دلش مى خواست یک جورى خودش رو گم و گور کنه، کاش زمین دهن وا میکرد و اونو ....

کاش مادرش یه جورى گم و گور مى شد .

یک روز مادرش گفت عزیزم من هر کارى از دستم بر بیاد برات مى کنم تا تو رو خوشحال و خندان ببینم و اون در جواب بهش گفت اگه واقعا میخواى منو خوشحال کنى چرا نمیمیرى؟

و اون هیچ جوابى نداد . فقط سرش رو پایین انداخت پسر حتى یک لحظه هم راجع به حرفى که زد فکر نکرد . چون خیلى عصبانى بود  .

احساسات مادر براى پسر هیچ اهمیتى نداشت.

دلش میخواست از اون خونه بره و دیگه هیچ کارى با اون نداشته باشه، تصمیمش رو گرفت  و سخت درس خوند  و موفق شد  براى ادامه تحصیل به سنگاپور بره اونجا ازدواج کرد  ، واسه خودش خونه خرید  ، زن و بچه و زندگى ...... و البته هیچ وقت باهاش تماس نگرفت و نامه هایى که از طریق دوستاش براش مى فرستاد نمى خوند.

از زندگى ، بچه ها و آسایشى که داشت  خوشحال بود نمى خواست  با دیدنش همه چیز رو خراب کنه تا اینکه یک روز مادرش اومد به دیدن اون. اون سالها پسرش رو ندیده بود و همینطور نوه هاشو.

وقتى در زد و نوه کوچکش در را باز کرد از دیدن زنى یک چشم ترسید و به داخل خانه فرار کرد پسر که متعجب شده بود به دم در رفت و او را دید براى یک لحظه تمام تحقیرها، تمامى مسخره شدنها همه با هم براش زنده شدند ، نفهمید  چه مى گفت  ولى  سرش داد مى کشید که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاید اونجا ، اونم بى خبر. سرش داد زد چطور جرات کردى بیاى به خونه من و بچه ها رو بترسونى ؟گم شو ،همین حالا.

در این لحظه همسرش و بچه ها هم به در خانه آمده بودند تا او را ببینند ، مگر او چه کرده بود که پسرش اینگونه داد مى زد ، همسرش با دیدنش لباس هاى کهنه را آورد تا به او بدهد .

اون به آرامى نگاهى به فرزندان کرد با چشمى پر از اشک جواب داد: اوه خیلى معذرت مى خواهم مثل اینکه آدرس رو عوضى اومدم و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد .

یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه پسر  در سنگاپور براى شرکت در چشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولى اون به همسرش به دروغ گفت که به یک سفر کارى میره و به ایران برگشت.

بعد از مراسم ، رفت به اون کلبه قدیمى خودشون ، البته فقط از روى کنجکاوی همسایه ها گفتن که اون همیشه منتظرتو بوده ، وبه همه گفته که یک روز پسرم به دیدن من خواهد آمد تا اینکه مریض شده بود ودیگه نمى تونست از جاش بلند بشه براى همین همسایه ها براش غذایى مى بردن و به اون رسیدگى مختصرى میکردن او به همه میگفت وقتى پسرم بیاد تلافى میکنم و تنها چشمش همیشه از اشک جارى بود هر وقت ازش میپرسیدن چشم دیگرت را چطور از دست دادى میگفت با عشق ، با مهر و محبت و براى همین هم این چشمم باید جور اشکهاى دیگرى را بکشد چرا که میخواهم چشم دیگرم هیچوقت اشک غم را به خود ببیند . همیشه از اینکه تو از زندگى لذت مى برى راضى بوده . متاسفیم خیلى دیر آمدى او تا آخرین دقایق زندگى چشم به در دوخته بود و همینگونه هم مرد .

اونا یک نامه به پسرش دادن که اون ازشون خواسته بود که بهش بدن

اى عزیزتر از جانم ، اى همه چیز من ، اى تنها پسرم ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، وقتى داشتى بزرگ میشدى از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلى متاسفم . منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها رو ترسوندم ، خیلى خوشحال شدم وقتى زندگیتو دیدم وقتى بچه هاتو دیدم که بهت افتخار میکنن وقتى دیدم از زندگى ت راضى هستى خیالم راحت شد، وقتى شنیدم دارى میاى اینجا دیگه نمى تونستم برات خونه رو تمیز کنم و وسایل راحتى رو برات فراهم کنم شاید دیگه نتونم از جام بلند شم که بیام تو رو ببینم شاید هم دیگه تو رو نبینم براى همین این نامه رو برات نوشتم تا داستان چشم دیگرم را بدونى شاید بتونى منو ببخشى.

وقتى تو خیلى کوچیک بودى تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادى و من به عنوان مادر نمى تونستم تحمل کنم و ببینم که تو با یک چشم بزرگ بشی بنابر این مال خودم رو دادم به تو.

براى من افتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جاى من دنیاى جدید رو بطور کامل ببینه و مى دونستم دیگه هیچوقت هیچ کس بخاطر کمبود یک چشم اونو مسخره نمى کنه، براى من همین یک چشم کافى بود تا بتونم بجاى تمام دردهام بگریم و هیچوقت قطره اشک تورو نبینم ، فکر مى کنم حالا که خودت پدر شدى مى فهمى من چى میگم .

با همه عشق و علاقه من به تو

مادرت

نامه را بوسید، در دل نجوا مى کرد ، آه مادر مرا ببخش مرا ببخش در حالى که با هر دوچشمش مى گریست عشق او را در وجود خود حس کرد ، آه کاش فقط یک دقیقه مى بود تا او را درآغوش گرفته وبگوید چقدر دوستش دارم ، جمله اى که تمامى پدر و مادرها منتظر شنیدنش هستند .


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 5:56 عصر | نظرات دیگران()

چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟

مپندارید بوم ناامیدی باز
به بام خاطر من میکند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است

مگر می، این چراغ بزم جان مستی نمی آرد
مگر این می پرستی ها و مستی ها

برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر افیون افسونکار

نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد
مگر دنبال آرامش نمی گردید

چرا از مرگ می ترسید ؟

کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
می و افیون فریبی تیز بال وتند پروازند

اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند

نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمیبیند

چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟

بهشت جاودان آنجاست
گر آن خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست

سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
همه ذرات هستی محو در رویای بیرنگ فراموشی است

نه فریادی، نه آهنگی، نه آوایی
نه دیروزی، نه امروزی، نه فردایی

جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمیبیند !
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دنیا که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید

که کام از یکدگر گیرند و خون یکدگر ریزند
درین غوغا فرو مانند و غوغا ها بر انگیزند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید !
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 3:5 عصر | نظرات دیگران()

خدا از نگاه ملاصدرا


خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود

یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود

خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

 

بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار

و بپرهیزید
از ناجوانمردیهــا
ناراستی ها
نامردمی ها!

چنین کنید تا ببینید که خداوند
چگونه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند
و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد
و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند

مگر از زندگی چه میخواهید
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود
که به نفرت پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!


از سخنان ملاصدرای شیرازی


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 3:4 عصر | نظرات دیگران()

روی برمی‌گردانی و وقتی دوباره نگاه می‌کنی

باد زمان ورقی زده برکتاب زندگی

باز گذشته، نوبت عاشقی بی آنکه تو بدانی

انگار سالهاست گذشته

و جز قبار افسوس هیچ نمانده

ولی ردپاییست، بر سنگ‌پاره های دل

          چشمه ها از آنها می‌جوشد

                   تا فراموش نکنی که

                             هنوز هم دیر نیست

                                      بازهم، فرا خواهد رسید

                                        نوبت عاشقی تو


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 6:58 صبح | نظرات دیگران()

  یاد داشته باش     که  ... 

 آنان که تجربه های گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار اشتباهند.

از میان کسانی که برای دعای باران به میعادگاه می روند تنها کسانی که با خود چتر می برند به کارشان ایمان دارند.

پیچ های جاده آخر جاده نیستند مگر این که خودت نپیچی.

وقتی به چیزی می رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته ای.

آدم های بزرگ شرایط را خلق می کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می کنند.

آدم های موفق به اندیشه هایشان عمل می کنند اما سایرین تنها به سختی انجام آن می اندیشند.

گاهی خوردن لگدی از پشت برداشتن گامی به جلو است.

هرگز به کسی که برای احساس تو ارزش قایل نیست دل نبند.

همیشه توان این را داشته باش تا از کسی یا چیزی که آزارت می دهد به راحتی دل بکنی.

با هر کسی مانند خودش رفتار کن تا نتیجه و عکس العمل کارش را قلبا احساس کند.

هرگز به کسی که حاضر نیست برای تو کاری انجام بده، کاری انجام نده.

به کسانی که خوبی دیگران را بی ارزش یا از روی توقع می دانند خوبی نکن اما اگر خوبی کردی انتظار قدردانی نداشته باش.

قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.

هرگاه با آدم های موفق مشورت کنی شریک تفکر روشن آن ها خواهی بود.

وقتی خوشبخت هستی که وجودت آرامش بخش دیگران باشد.

به خودت بیاموز هرکسی ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.

هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که زندگیت را روشن می کند.

همیشه حرفی رو بزن که بتونی بنویسی، چیزی رو بنویس که بتونی امضاش کنی و چیزی رو امضاء کن که بتونی پاش بایستی.

هرگاه نتونستی اشتباهی رو ببخشی اون از کوچکی قلب توست، نه بزرگی اشتباه.

عادت کن همیشه حتی وقتی عصبانی هستی عاقبت کار را در نظر بگیری.

آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهایی را که باز می شوند نبینی.

تملق کار ابلهان است.

کسی که برای آبادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند.

آن که برای رسیدن به تو از همه کس می گذرد عاقبت روزی تو را تنها خواهد گذاشت.

نتیجه گیری سریع در رخدادهای مهم زندگی از بی خردی است.

هیچ گاه ابزار رسیدن به خواسته دیگران نشو.

اگر می خواهی اعمالت مورد پسند خدا باشد، در سختیها از خودت بگذر، دیگران را قربانی نکن.

از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربیه کنی.

دوست برادری است که طبق میل خود انتخابش می کنی.

لیاقت محبت و مهربانی دیگران را داشته باش.


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 6:57 صبح | نظرات دیگران()

 

عادت‌های کهنه یکی از موانع بسیار مهم تحول و بهبود است. نگاه ما به زندگی، نگاه عادتمندانه است که باید هوشمندانه باشد. هر روز با اندیشه‌های نو خود به دنبال ساختن روش‌های نو باشیم. با دانش موج دومی نمی‌توانیم تکنولوژی موج سومی را اداره کنیم سازمان‌های امروزی را نمی‌توان با دانش مدیریت سنتی اداره نمود، مدیریت نوین به دانش نوین نیازمند است.توجه شما را به شعر تحول آفرینی که مرحوم کاشانی سروده اند جلب می کنم .

 

زیر باران  بیا  قدم  بزنیم                         حرف نشنیده‌ای به هم بزنیم

نو بگوییم ونو بیاندیشیم                          عادت کهنه را به هم بزنیم

و ز باران  کمی  بیاموزیم                         که بباریم و حرف کم بزنیم

کم بباریم اگر، ولی همه جا                       عالمی را به چهره نم بزنیم

چتر را تا کنیم و خیس شویم                    لحظه‌ای پشت پا به غم بزنیم

سخن ازعشق خودبه خودزیباست                سخن عاشقانه‌ای به هم بزنیم

قلم زندگی بدست دل است                       زندگی را بیا رقم بزنیم

 


 نوشته شده توسط مجید کمالو در چهارشنبه 90/3/11 و ساعت 6:54 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 244
بازدید دیروز: 136
مجموع بازدیدها: 245895
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه