کمالو مجید
همسفر فاش بگو راز چرا اری از ایینه ها نیست نشان ان نشان های نهان نیست عیان اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم هوشیارم ز دل ِ خویش چرا ان که مستم بکند ، نیست چرا همسفر گرچه رهایم کردی راست گو ، ره به کجا اوردی نکند باز به من می خندی زین که پروانه شدم می خندی خنده کن تا که منم سوز شوم بنواز تا که منم کوک شوم ره به تنهایی من می گرید همسفر ، باش ، دلم می گرید خُنک ان روز که اندر پیش است دل ِ زهر خورده ی من در نیش است باش تا سایه ای بر من باشی وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی
"عشق من! پاییز آمد مثل پار :: باز هم، ما باز ماندیم از بهار احتراق لاله را دیدیم ما :: گل دمید و خون نجوشیدیم ما باید از فقدان گل، خونجوش بود :: در فراق یاس، مشکی پوش بود یاس بوی مهربانی می دهد :: عطر دوران جوانی می دهد یاس ها یادآور پروانه اند :: یاس ها پیغمبران خانه اند یاس ما را رو به پاکی می برد :: رو به عشقی اشتراکی می برد یاس در هر جا نوید آشتی است :: یاس دامان سپید آشتی است در شبان ما که شد خورشید؟ یاس :: بر لبان ما که می خندید؟ یاس یاس یک شب را گل ایوان ماست :: یاس تنها یک سحر مهمان ماست بعد روی صبح، پرپر می شود :: راهی شبهای دیگر می شود یاس مثل عطر پاک نیتست :: یاس استنشاق معصومیتست یاس را آیینه ها رو کرده اند :: یاس را پیغمبران بو کرده اند یاس بوی حوض کوثر می دهد :: عطر اخلاق پیمبر می دهد حضرت زهرا دلش از یاس بود :: دانه های اشکش از الماس بود داغ عطر یاس زهرا زیر ماه :: می چکانید اشک حیدر را به چاه عشق محزون علی یاس است و بس :: چشم او یک چشمه الماس است و بس اشک می ریزد علی مانند رود :: بر تن زهرا: گل یاس کبود گریه آری گریه چون ابر چمن :: بر کبود یاس و سرخ نسترن گریه کن حیدر! که مقصد مشکلست :: این جدایی از محمد مشکلست گریه کن زیرا که دخت آفتاب :: بی خبر باید بخوابد در تراب این دل یاس است و روح یاسمین :: این امانت را امین باش ای زمین گریه کن زیرا که کوثر خشک شد :: زمزم از این ابر ابتر خشک شد نیمه شب دزدانه باید در مغاک :: ریخت بر روی گل خورشید، خاک یاس خوشبوی محمد داغ دید :: صد فدک زخم از گل این باغ دید مدفن این ناله غیر از چاه نیست :: جز تو کس از قبر او آگاه نیست گریه بر فرق عدالت کن که فاق :: می شود از زهر شمشیر نفاق گریه بر طشت حسن کن تا سحر :: که پر است از لخته خون جگر گریه کن چون ابر بارانی به چاه :: بر حسین تشنه لب در قتلگاه خاندانت را به غارت می برند :: دخترانت را اسارت می برند گریه بر بی دستی احساس کن! :: گریه بر طفلان بی عباس کن! باز کن حیدر! تو شط اشک را :: تا نگیرد با خجالت مشک را گریه کن بر آن یتیمانی که شام :: با تو می خوردند در اشک مدام گریه کن چون گریه ی ابر بهار :: گریه کن بر روی گلهای مزار مثل نوزادن که مادر مرده اند :: مثل طفلانی که آتش خورده اند گریه کن در زیر تابوت روان :: گریه کن بر نسترن های جوان گریه کن زیرا که گل ها دیده اند :: یاس های مهربان کوچیده اند گریه کن زیرا که شبنم فانی است :: هر گلی در معرض ویرانی است ما سر خود را اسیری می بریم :: ما جوانی را به پیری می بریم زیر گورستانی از برگ رزان :: من بهاری مرده دارم ای خزان زخم آن گل در تن من چاک شد :: آن بهار مرده در من خاک شد ای بهار گریه بار نا امید :: ای گل مایوس من! یاس سپید".
در کلاس روزگار
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
در کنار این معلمان و درسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست ها
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها ، تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه را که درس می دهد
زندگی است
چیزهایی که نباید در فیسبوک به اشتراک بگذارید!؟
بعضی از افراد واقعا بدون هیچگونه توجهی هر چیزی را به اشتراک میگذارند . حالا فیسبوک و توییتر و گوگل پلاس و یا هر شبکه اجتماعی دیگری ، فرق ندارد . مهم اینست که همه زندگی تان را در معرض دید بعضی از افراد که واقعا آنها را نمیشناسید ، نگذارید . حتی شناختن این افراد هم دلیل خوبی برای این بی دقت ها نیست . ما در فیسبوک دوستان زیادی داریم ولی همه آنها را به صورت کامل و دقیق نمیشناسیم . خود من از این دوستان زیاد دارم . همه دوستی های فیسبوکی بر اساس شناخت رو در رو شکل نمیگیرند . بعضی از دوستی ها به خاطر علایق مشترک هستند . به عنوان مثال من طرفدار تیم اینتر میلان هستم و در صفحه هواداران این تیم عضو میشوم . به خاطر بعضی کامنت ها و پست هایی که ارسال میکنم و بعضی ها خوششان می آید ، درخواست دوستی برای من میفرستند و من هم قبول میکنم . در حالی که هیچ شناختی از طرف مقابل ندارم و فقط به خاطر علایق مشترکمان این دوستی شکل میگیرد . در اینجا من از طرف مقابل فقط یک چیز را میدانم : او طرفدار تیم اینتر میلان است ، همین ! از کجا بدانم که این فرد قصد سو استفاده از اطلاعات من را ندارد ؟؟؟ فکر کنم شما هم متقاعد شده اید که هر چیزی را نباید در شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و سایرین به اشتراک گذاشت . پس با ما همراه باشید تا مواردی را به شما گوشزد کنیم که نباید آنها را در فیسبوک به اشتراک بگذارید . شاید مواردی که ما به آنها اشاره میکنیم یک نکته از هزاران باشد.
1- میخواهم به مسافرت بروم !
گفتن این مورد که میخواهید به مسافرت و یا یک ماموریت کاری چند روزه بروید به خودی خود مشکلی ندارد ولی ذکر کوچکترین جزئیات در مورد مسافرتتان مشکل آفرین است . مثلا اینکه روز شنبه همین هفته و حدود ساعت 2 بعد از ظهر به مسافرت میروم . واقعا دلیلی ندارد که این مورد را در فیسبوک فریاد بزنید . اگر هم قصد دارید به آشنایان نزدیکتان خبر دهید ، میتوانید از پیام خصوصی فیسبوک ، ایمیل و یا حتی تلفن استفاده کنید . حتی روش سوم به نظر من امنیت بیشتری دارد . چون میشود این احتمال را داد که اکانت فیسبوک و ایمیل شما هک شده باشد و افراد دیگری به پیام های شما دسترسی دارند . اما اگر قصد دارید به سایرین بگویید که برای مسافرت به سواحل ایتالیا و اسپانیا میروید ، حداقل زمان دقیق آن را مشخص نکنید . رعایت کردن این مورد بهتر از آن است که بعد از بازگشت به منزل با یک بیابان برهوت روبرو شوید !
2- تصاویر شخصی را تا حد امکان به اشتراک نگذارید !
نمیخواهم بگویم اصلا و ابدا تصاویر شخصیتان را به اشتراک نگذارید ؛ اما تا جایی که برایتان مقدور است از انجام این کار صرف نظر کنید یا حداقل کمتر این کار را انجام دهید . افرادی را سراغ دارم که بیش از 2000 عدد از تصاویر خود را در معرض دید همگان گذاشته اند . برخی از افراد حتی عکس های پرسنلی خود را نیز آپلود میکنند . شاید حالا بپرسید چرا نباید این کار را بکنم ؟؟؟ جوابش ساده است . این روزها یک بچه 10 ساله هم میتواند با فتوشاپ چنان شاهکارهایی از خود نشان دهد که همه را انگشت به دهان بگذارد!
3- دسته کلیدتان را در تصاویر مخفی کنید !
شاید از خواندن این تیتر تعجب کرده باشید ولی باید بگویم در آینده ای نچندان دور همه ما باید مراقب باشیم تا عکسی از دسته کلیدهایمان گرفته نشود . چون ممکن است در آینده ما را دچار مشکل کند . برنامه ای به نام Sneakey توسط دانشمندان دانشگاه UC سن دیگو ساخته شده است که میتواند از روی تصویر ، کلید مورد نظر را بسازد . خبر بدتر اینکه کلیدهای ساخته شده توسط این برنامه به راحتی قفل را باز کرده اند.
4- عکس هایی که محل حضور شما را لو میدهند!
امروزه بیشتر وسائلی که ما از آنها استفاده میکنیم ، مجهز به سیستم موقعیت یاب جهانی یا همان GPS هستند . دوربین های عکاسی و یا گوشی های موبایل . تصاویری که توسط این وسائل گرفته میشوند ، میتوانند کوچکترین جزئیات را در قالب تگ هایی به نام EXIF در فایل مربوط به تصویر ذخیره کنند . این اطلاعات شامل مواردی مثل نام دوربینی که تصویر با آن گرفته شده ، مدل دوربین ، زمان گرفته شدن تصویر و یا حتی موقعیت جغرافیایی تصویر.
حالا این موارد چگونه میتوانند به دیگران فرصت سو استفاده را بدهند ؟؟؟
مسیر تقریبی این کار میتواند به این صورت باشد . فرض میکنم محل زندگی شما شیراز است . به مسافرت رفته اید و در قسمت های شمالی کشور هستید . یک منظره زیبا را دیده اید و دوست دارید که عکسی را به همراه دوستان در آنجا بیاندازید . پس از گرفتن عکس توسط گوشی موبایلتان که از نوع گوشی های هوشمند است و احتمالا GPS هم دارد ، فکر ارسال آن به فیسبوک به سرتان میزند تا دوستانتان هم با دیدن آن عکس لذت ببرند . هنگام ارسال عکس ممکن است در توضیحات آن بنویسید که این عکس همین حالا گرفته شده یا چیزی شبیه این . یا اینکه از تاریخ و ساعت گرفتن شدن عکس که در قسمت Date Taken مشخص شده است ، بفهمند که این عکس همین حالا ( یا در چند روز اخیر ) گرفته شده است . یک مورد دیگر باقیست . آن هم موقعیت مکانی شماست که میتواند نظر سارق را جلب کند . ساده است ، مثل اینست که روی وال فیسبوک خود بنویسید در منزل نیستم و منزل من آماده هرگونه دزدی است!
البته میتوان با استفاده از روش هایی جلوی لو رفتن موقعیت مکانی تان را بگیرید که در ادامه عرض خواهم کرد :
* بازگشت به منزل و سپس اشتراک گذاری تصاویر : این مورد اولین و بهترین راه است و نیاز به هیچ کار اضافه ای ندارد . واقعا نیازی هم نیست که تصاویر را همان موقع در فیسبوک آپلود کنید .
* تنظیمات دوربین یا گوشی : ممکن است دوربین و یا گوشی شما تنظیماتی داشته باشد که این اطلاعات را در فایل تصویر ذخیره نکنند . اگر این تنظیمات را مشاهده کردید ، بی درنگ این قابلیت را غیر فعال کنید .
* حذف تگ های EXIF : یک لپ تاپ که ویندوز روی آن نصب باشد ، خیلی بدرد بخور است . میتوانید از برنامه هایی که برای انجام این کار ساخته شده اند استفاده کنید . برنامه ای مانند QuickFix میتواند این کار را برای شما انجام دهد . کافیست این برنامه که رایگان نیز هست را اینجا دریافت کنید . پس از باز کردن برنامه و کشیدن و رها کردن عکس روی آن ، دکمه Clean Metadata را کلیک کنید تا اطلاعاتی از این دست براحتی پاک شوند . پس از آن نسخه دیگری از تصویر برای شما ساخته خواهد شد که میتوانید آن را در فیسبوک به اشتراک بگذارید.
5- به اشتراک گذاری با دسترسی محدود !
در فیسبوک برای بیشتر چیزهایی که به اشتراک میگذارید میتوانید دسترسی هایی مشخص کنید . مثلا اینکه یک عکس یا استوس آپدیت را فقط دوستان مشخص شده ی شما ببینند . اینکار میتواند تا حدود زیادی محرمانگی مواردی که به اشتراک میگذارید را حفظ کند.
6- فیسبوک موقعیت مکانی شما را گزارش میدهد !
فیسبوک با قابلیت Place خود میتواند موقعیت مکانی شما را برای دوستانتان به نمایش بگذارد . هنگامی که با گوشی خود که به فیسبوک متصل است وارد مکانی میشوید ، قابلیت Place باعث میشود اطلاعات مکانی شما در پروفایل شما آپدیت شده و به مکان فعلی تغییر پیدا کند . خیلی راحت فیسبوک نقش یک تعقیب کننده را برای شما ایفا میکند . اگر این قابلیت را غیر فعال کنید به نظر میرسد که راحت تر باشید . روش غیر فعال سازی این قابلیت نیز آسان است . ابتدا مسیر زیر را طی کنید :
Account > Privacy Settings > Sharing on Facebook > Customize Settings > Friends can check me in to Places
پس از پیدا کردن گزینه Friends can check me in to Places روی دکمه Edit Settings مقابل آن کلیک کنید . پنجره ای باز شده که دارای یک منوی کشویی است . روی آن کلیک کرده و گزینه Disabled را انتخاب کنید.
انسان، از نخستین سال های زندگی اجتماعی، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراک های گیاهی روزگار می گذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبـیعی، یعنی تکرار فصول شد. زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها، هنگام جفت گیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت؛ فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را بوجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همهً جامعه ها، با گردش ماه که تغیـیـر آن آسانتر دیده می شد، صورت گرفت. و بالاخره نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان همواره دارای فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل : زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه بوده؛ و زمانی دیگر تابستان هفت ماه ( از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه ( از آبان تا فروردین ) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتاً کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران: "سال و ماه سغدی ها، خوارزمی ها، سیستان ها در شرق و کاپادوکی ها و ارمنی ها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است".
نوروز در تاریخ
دانش ما از آغاز جشن گرفتن نوروز بسیار محدود است. مدارک نوشتاری در تاریخ ایران، تا قبل از قرن اول بعد از میلاد ذکری از نوروز نمی کنند. هرچند که بسیاری از محققان بر این عقیده هستند که یکی از دلایل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشید)، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزی شاهنشاهان هخامنشی بوده، اما نبود هیچگونه نشانه ای از وقوع این مراسم در دوران هخامنشی، برای بعضی از دانشمندان این سوال را پیش آورده که آیا نوروز در دوران باستانی به عنوان یک مراسم دولتی جشن گرفته می شده یا نه؟
نخستین برخورد ما با نوروز در مدارک تاریخی به سلطنت ولاش اول اشکانی (78-51 پ م) باز می گردد. ولاش اول را عموما" پایه گذار بسیاری از مراسم ایرانی از جمله سده می دانند و نوشته شدن قسمتهایی از اوستا را نیز به دوران او نسبت می دهند. متاسفانه کمبود مدارک کامل ما را از تحقیق لازم در مورد جزئیات برگزاری نوروز در دوران اشکانی محروم می کند.
برعکس، از مراسم نوروز در دوران ساسانی(650-224 پ م) اطلاعات جامعی در دست داریم. کتیبه های ساسانی، پند نامه ها و دیگر قطعه های ادبیات ایرانی میانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمایندگان ملت، بارعام ترتیب می داد، از بازمانده های مراسم ساسانی است.
مراسم بارعام شاهانه در دوران بعد از اسلام نیز باقی ماند و تمام شاهان ایران، حتی پادشاهانی که از اصل غیر ایرانی میامدند (مانند سلاطین غز و مغول) نیز دربار خود را برای برگزاری رسوم ایرانی و از جمله نوروز آماده می کردند. در دربار خلفای عباسی که از بسیاری جهات خود را ادامه شاهنشاهان ساسانی می دانستند، نوروز از مهمترین جشنهای سال بود و بار نوروزی با تمام جلال و شکوه آن انجام می گرفت.
با وجود داشتن مدارک مورد اطمینان در مورد جشن گرفته شدن نوروز در دوران ساسانی، دلیلی در دست نداریم که نوروز را جشنی با گذشته بسیار قدیمیتر از دوران ساسانی فرض نکنیم. بسیاری از جشنهای مهم جهان در ابتدا تنها بوسیله مردم عامی برگزار می شدند و جزو برنامه های سلطنتی حساب نمی گشتند. قدیمی بودن و دست نخوردن مراسم نوروز می تواند گواهی از این باشد که این جشن مدتها قبل از اینکه پادشاهان ساسانی (و شاید اشکانی) آنرا تبدیل به جشنی رسمی کنند، وجود داشته و مانند امروز، بوسیله همه مردم ایران جشن گرفته می شده.
ای برادر عزیز چون تو بسی ست در جهان هر کسی عزیز کسی ست
هوس روزگار خوارم کرد روز گارست و هر دمش هوسی ست
عنکبوت زمانه تا چه تنید که عقابی شکسته ی مگسی ست
به حساب من و تو هم برسند که به دیوان ما حسابرسی ست
هر نفسی عشق می کشد ما را همچنین عاشقیم تا نفسی ست
کاروان از روش نخواهد ماند باز راه است و غلغل جرسی ست
آستین بر جهان برافشانم گر به دامان دوست دسترسی ست
تشنه ی نغمه های اوست جهان بلبل ما اگرچه در قفسی ست سایه بس کن که دردمند ونژند چون تو در بند روزگار بسی ست
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی , فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم , کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست , پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت , این اشک دیدهی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است , این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است , آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهی سرشک یتیمان نظاره کن , تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
هفت اختر بی آب را کاین خاکیان را می خورند هم آب بر آتش زنم هم بادههاشان بشکنم
از شاه بیآغاز من پران شدم چون باز من تا جغد طوطیخوار را در دیر ویران بشکنم
زآغاز عهدی کردهام کاین جان فدای شه کنم بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم
امروز هم چون آصفم شمشیر و فرمان در کفم تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم
پیدا شدم، پیدا شدم،
پیدای ناپیدا شدم،
شیدا شدم، شیدا شدم،
شیدا شدم پیدا شدم پیدا شدم
پیدای ناپیدا شدم
شیدا شدم
شیدا شدم
من او بُدم، من او شدم،
با او بُدم، بی او شدم،
در عشق او چون او شدم،
زین رو چنین بیسو شدم،
زین رو چنین بیسو شدم،
در عشق او چون او شدم،
چون او شدم، چون او شدم،
پیدا شدم، پیدا شدم،
پیدای ناپیدا شدم،
شیدا شدم،